چو زلفش را چنين غنج و دلال است ندانم چهره او در چه حال است
ز زلف او دل اندر پيچ و تاب است كه آرامش بسى امر عُجاب است
دگرگونم دگرگونم دگرگون جگر خونم جگر خونم جگر خون
چون پيش آيد تجليات ذاتى كجا دل را بود صبر و ثباتى
ياد آورى همان تجليات ذاتى است كه در بيت 20 به بعد فرمود كه تجليات اسمائى و صفاتى خفيف است ولى تجليات ذاتى سينه را مجروح و پاره پاره مى كند كه الان هم فرموده اند در هنگام تجليات ذاتى جگر خون و دگرگون هستم .
در غزل ((پيچ و تاب )) ديوان ص 28 آمده :
باز دلم آمده در پيچ و تاب انقلب ينقلب انقلاب
همچو گياه لب آب روان اضطرب يضطرب اضطراب
آتش عشق است كه در اصل و فرع التهب يلتهب التهاب
نور خدايست كه در شرق و غرب انشعب ينشعب انشعاب
آب حياتست كه در جزء و كل انسحب ينسحب انسحاب
شكر كه دل موهبت عشق را اتهب يتهب اتهاب
از سر شوق است ؟ اشك بصر انحلب ينحلب انحلاب
صنع نگارم بنگر بى حجاب احتجب يحتجب احتجاب
بحث تجليات ذاتى و اسمائى در همين باب گفته آمد. فراجع .
منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی