شنيدى زلف او پوشيد رويش حجاب اوست آيات نكويش
اشارت است به رباعى از خواجه ابو سعيد ابوالخير كه گويد:
دى شانه زد آن ماه خم گيسو را بر چهره نهاد زلف عنبر بو را
پوشيد بدين حيله رخ نيكو را تا هر كه نه محرم نشناسد او را
مراد از ((زلف )) كنايه از مرتبه امكانيه از محسوسات و معقولات است . و مراد از ((روى )) و ((چهره )) همان مقام ذات است كه آن را به تجلى كثرات پوشيده است و با اين حيله پوشيدن كثرات بر رخ خود، كارى كرد كه نامحرمان به حريم ذات او راه نيابند، لذا همه كثرات محرم ذاتند و آن محرمان مانع ورود نامحرمان دل به قرقگاه رخ او شوند.
بطور اجمال حجاب ، ظلمانى و نورانى است حجابهاى ظلمانى از عالم جسمانيت است ، و نورانى از ماوراى طبيعت كه مجرداتند. ان لله سبعين الف حجاب من نور و ظلمة لو كشفها لاحترقت سبحات وجهه ما انتهى اليه بصره . و ذات احديت در آن حجب كه آنها را مظاهر و اسماء نيز گويند، مختص است . چون اختفاء معنى در صورت بلكه ادق و الطف از اين تمثيل و از اين روى اسماء از جمله حجب ذات شمرده شده اند.
ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاءحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابة و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون (بقره /164.)
آنچه كه در آسمانها و زمين است آيات نكوى اويند كه زلف او شدند و براى اهل دل محرمند ولى براى غير نامحرم و مانع تجلى ذاتند.
ما سميعيم و بصيريم و هشيم با شما نامحرمان ما خامشيم
منبع: جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی