در اينجا امر مريى گشت مبهم به مرآتين حق و عبد فافهم
مراد از امر مرئى ، حق تعالى است و در اين امر مرئى عبد هم خودش رامى بيند، و هم حق را در اين مرآت مى بيند كه هر دو ديدن حق است . همين يك اسم كه امر مرئى است هم عبد است و هم حق ؛ منتهى بايد به اين مبهم درست دقت نمود كه تا به سر آن دست يافت ، كه يك حقيقت مبهم است تا بعد بدين حقيقت چگونه مشاهده كند و دو مرآت را از همين يك امر مرئى چگونه تميز دهد.
لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك .
بده آيينه دل را جلايى كه تا بينى جمال كبريايى
فهم دو مرآت حق و عبد از آن امر مرئى نياز به تلطيف سر و فراغت بال دارد، و لازمه آن اين است كه دل عبد جلائى يابد تا به شهود جمال او نائل آيد. چون مطلب مذكور در ابيات قبلى در مرآتيت حق و عبد سنگين بود لذا در اين بيت و ابيات بعدى به حالت نصيحت و پند انتقال حاصل شد. بنابرين مى فرمايند كه به جلاى نفس و دل مى شود به مشاهد جمال راه يافت . چون اين حقايق به دانايى مفهومى حاصل نمى شود كه
به هوس راست نيايد به تمنّى نشود كاندرين راه بسى خون جگر بايد خورد
اين امر مهم به چشيدن و يافتن و شهود حاصل مى شود كه به حلوا حلوا گفتن دهن شيرين نگردد، زيرا انسان واقعى حقيقى در عرف عرفان آن كسى است كه به فعليت رسيده است و متصف به صفات ربوبى و محاسن اخلاقى و محامد آداب است وگرنه همان حيوان ناطق يعنى جانور گويا است . (رساله انسان در عرف عارفان .)
در ابتداى فصل دوم رساله انسان در عرف عرفان مولاى مكرمم روحى فداه آمده است كه : ((مراد از عرفان در موضوع رساله عرفان به توحيد صمدى است بدين نظر كه توحيد صمدى كمال سير علمى و غايت قصواى عارف بالله است ، و بدين توحيد، شجره طيبه طوبى گردد بگونه اى كه اصلها ثابت و فرعها فى السماء توتى اءكلها كل حين باذن ربها. و به عبارت ديگر وجود مساوق با حق است ، و توحيد صمدى ظهور و شهود سلطان وحدت حق تعالى شاءنه در سير انفسى سالك الى الله است كه به علم اليقين بلكه فوق آن به عين اليقين ، بلكه بالاتر به حق اليقين ، بلكه فراتر به برد اليقين دريابد كه هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن .
منبع: جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی