و چون در تجليات ذاتى و اسمايى گاهى سالك دچار شطحيات مى شود لذا در ابيات بعدى چنين آمده است كه :
چو با مرآت صافى چشمه هور مقابل شد بتابد اندر او نور
ز نور خور چنان آيدش باور كه مى گويد منم خورشيد خاور
انا الشمسى كه او گويد در آن حال انا الطمس است زان فرخنده اقبال
خزف چون بى بها و بى تميز است با آيينه هميشه در ستيز است
حديث چشم با كوران چه گويى خدا را از خدا دوران چه جويى
در اسفار اربعه بحسب اعتبار ارباب شهود گويند: سفر اول از خلق به حق به رفع حجب ظلمانيه و نورانيه است يعنى از مقام نفس به مقام قلب تا
مقام روح تا به مقصد اءقصى و بهجت كبرى كه همان جنت مزلفه متقين است ارتقاء وجودى يافتن و بالا رفتن است . وقتى سالك به مقصد واصل شد جمال حق را مشاهده مى كند و در ذات او فانى مى شود. و براى او در اين سفر روحانى مقامات سبعه و حالات هفتگانه از نفس و قلب و عقل و روح و سر و خفى و اخفى است تا در اين مراتب وقوف كند و حالش به مقام و ملكه مبدل گردد. و اين همان مراتب ولاء و بلاد عشق است كه عارف رومى بدان اشارت مى كند:
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم
پس وقتى سالك ذات خود را در حق فانى كند سفر اول او به انتها مى رسد و وجود او حقانى مى شود و بر او محو عارض مى گردد كه چه بسا از وى شطح هم صادر شود. و عامى جاهل نسبت به او گمان ناروا، روا مى دارد در حالى كه مَثَل سالك در اين مقام مثل آئينه صافى است كه نور در او مى تابد و آنچنان از تابش نور خورشيد در جانش باورش مى آيد كه خود او آفتاب وجودى ((الله نور السموات و الارض )) است ، و لذا انا الحق و اءنا الشمس مى گويد. اگر چه نبايد اين را بگويد ولى در اين حال مى گويد كه در حقيقت انا الشمس او اءنا الطمس است چون محو در جمال هور و خور يعنى آفتاب وجودى حق شد. پس اگر عنايت الهى شامل حال سالك شود محو او زائل مى گردد و صحو شامل او مى شود و خود را در مقابل حق متعال اهل تضرع و آه و توبه مى يابد و عبوديت حق را دارا مى شود كه اگر كسى او را به شطحيات وى در حال محو خبر دهد او منكر مى شود و استغفار مى نمايد و توبه مى كند.
خزف سفال گلى است . آنانكه راهى نرفته اند و به اين حقايق نرسيده اند در مقابل آئينه جان عارف كه احيانا بر اساس محو شطحى از او صادر گردد به مقابله برمى خيزند و راه دشمنى را در پيش مى گيرند و لذا نبايد اين حقايق را در پيش كوران مطرح نمود كه از خدا دوران خدا طلب نمودن آب در هاون كوبيدن است .
منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی