ذکر در ابتدا و انتهای سیر و سلوک
در اول ذكر آرد انس با يار در آخر ذكر از انس است و ديدار
معنى ذكر يعنى به ياد خدا بودن است و قلب سالك صادق هم بر اثر مداومت در حضور و انصراف فكر به قدس جبروت و دوام ذكر حق ، به نطق مى آيد و اين ذكر موجب انس با حق مى گردد، كه اين قسم ذكر يعنى به ياد حق بودن انس آور است . وقتى انس با حق پيدا شد سالك بر اساس اين انسش او را ناز مى كند همانند اينكه شما اگر با فردى ماءنوس مى شويد بدين نحو كه اول ديگران او را به شما معرفى مى كنند و شما به ياد او مى افتيد تا او را مى يابيد و با او ماءنوس مى شويد؛ بعد از اينكه با او انس يافتيد، از آن به بعد هر وقت به ياد او مى افتيد و آثار او را مى بينيد او را ياد مى كنيد و حرف او را مى زنيد و آن انس موجب مى شود كه آثار وجودى او را ناز كنيد و دائما به ياد او باشيد قهرا چون با او ماءنوس شديد او را دوست داريد و نازش مى كنيد، در اين اينجا هم اول به ياد او ذاكر مى شويد و هى پرس پرسان كه آب كجاست . سپس با او آشنا مى شويد و انس مى گيريد و دوباره آن انس باعث مى شود كه دائما به ياد باشيد و وى و آثار وجودى او را ناز كنيد. لذا هر كسى كه با حق انس دارد آثار او را هم دوست دارد و به همين جهت همه كلمات نظام هستى كه آثار حق اند را نيز دوست دارد، و با آثار او هم زمزمه و سوز و آه دارد.
هر سالكى بايد به نظام هستى و همه كلمات وجودى آن به ديد محبت و دلسوزى بنگرد كه همه مخلوق حق و مظاهر ظهورى هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن اند لذا معنى ندارد كه كسى بگويد دوستدار حق است ولى مخلوق او را دوست نداشته باشد. فتدبر.
در بيت 81 قصيده تائيه آمده است :
و فى الذكر انسى ثم فى الانس ذكره تسلسل ذاك الدور يومى و ليلتى