حالات و مکاشفات سالکان الی الله
شده يكجايى هر جايى آندم نه در عالم نه در بيرون عالم
تمثلات و حالاتى پيش مى آيد كه به ظاهر در گوشه اى از اتاق نشسته است ولى در اطوار وجودى خود در حال سير است كه مربوط به باطن عالم است . چنانكه از عارفى بشنوى كه بگويد در حال خلوت و سكوت نشسته بودم و در حالت خاص خود اينچنين در عالم سفر كرده ام و اين حقايق را ديده ام با ديده استبعاد ننگرى كه حق است و آن حال وى نه در عالم ظاهر است كه مربوط به جان او و اطوار وجودى و شئون حالات اوست و نه در بيرون عالم است كه در ذات اوست و ذاتش هم جزئى از اين عالم است . البته هر چه مراقبت قوى تر باشد، اثر حال توجه بيشتر و لذيذتر و اوضاع و احوالى كه پيش مى آيد قوی تر است. در اشعار حضرت علامه آمده است :
مرا زين گونه حالاتست بسيار نيارم گفتنش از بيم جاهل
به كتمانى نهانتر از نهانى به سر آورده ام طى منازل
ولى تا دم بر آوردم ز دردم دهنها باز شد چون عرق نازل
به يكسو شعله ور شد شر حاسد به يكسو حمله ور شد طعن عاذل
و نيز در همين رابطه در رساله ((انسان در عرف عرفان )) فرمودند:
((بسيارى از آنچه كه در ماوراى نشاءه طبيعت به انسان روى مى آورند بروز و ظهور ملكاتى اند كه انسان به كسب يا اكتساب در مزرعه ذات خويش كاشته است چه هر كس زرع و زارع و مزرعه خود است ؛ و به عبارت ديگر مهمان سفره خود است كه ((الدنيا مزرعة الاخرة ))؛ پس بدان كه ملكات مواد صور برزخيه اند، و به بيان گرانقدر شيخ اجل سعدى :
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر كاى نور چشم من بجز از كشته ندروى
چند واقعه اى كه نقل كرده ايم همه از خود من برخاسته اند و بيرون از من نبودند، در كريمه لهم ما يشاءون فيها و لدينا مزيد (سوره ق /35) و در همين معنى جناب متاءله سبزوارى در شرح مثنوى معنوى چه نيكو فرموده است : ((وسايط در حشر همه ذاتيه و داخله اند، نه خارجه از ذات و باطن ذات نفوس مثل اين عالم دنيا)) انتهى .
منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی