چرا در بندگى دارى تو زفتى نيابى مثل خود خلق شگفتى
چگونه قطره ماء مهينى بيابد صورتى را اينچنينى
يعنى تو كه چنين موجود شگفت و حيرت آورى چرا سخت مشتى ، و بخل در بندگى دارى و عبادت حق نمى كنى . راستى در شگفتى انسان همين بس كه قطره آبى آنچنان پست و خوار به نام نطفه تا بدين عظمت رسيده است كه صورتى حيرت آور شده است .
در درس هفتم دروس معرفت نفس مى خوانيم :
((وقتى چنين حالت اءعنى خروج از عادت برايم پيش آمد، مدتى در وضعى عجيب بودم كه نمى توانم آن را به بيان قلم در آورم و به قول شيخ شبسترى در گلشن راز:
كه وصف آن به گفتگو محال است كه صاحب حال داند كان چه حال است
تا آنكه فرمود: اكنون كه دارم مى نويسم به فكر فرو رفتم كه من كيستم اين كيست كه اينجا نشسته و مى نويسد نطفه بود و رشد كرد و بدين صورت در آمد. آن نطفه از كجا بود چرا به اين صورت در آمد صورتى حيرت آور.
در آن نطفه چه بود تا بدينجا رسيد در چه كارخانه اى صورتگرى شد و صورتگر چه كسى بود آيا موزونتر از اين اندام و صورت مى شد يا بهتر از اين و زيباتر از اين نمى شد. اين نقشه از كيست و خود آن نقاش چيره دست كيست و چگونه بر آبى نام نطفه اينچنين صورتگرى كرد، آن هم صورت و نقشه اى كه اگر بنا و ساختمان آن ، و غرفه ها و طبقات اتاقهاى او، و قوا و عمال وى ، و ساكنان در اتاقها و غرفه هايش ، و دستگاه گوارش و بينش ، و طرح نقشه و پياده شدن آن ، و عروض احوال و اطوار و شؤ ون گوناگون آن را شرح داده شود هزاران هزار و يك شب مى شود ولى آن افسانه است و اين حقيقت ؟!
آيا با داشتن اين همه استعدادهاى غير متناهى نبايد بيدار شد و به فكر خويشتن افتاد و راه غير متناهى انسانى را در پيش گرفت ؟. اگر بپرسى كه راه بيدارى چيست در بيت بعدى جواب آن آمده است كه :
بخلوت ساعتى را در تفكر بسر آور برون از خواب و از خور
كه تا از حرفهاى دفتر دل مراد تو شود يكباره حاصل
بهترين راهى كه مى شود براى همگان در طريق انسانى مفيد باشد عالم خوانى و آدم خوانى است يعنى كتاب تكوينى آفاقى و كتاب تكوينى انفسى را ورق زدن است و خواندن كلمات وجودى عالم و آدم است .
داءب قرآن كريم و روايات و حكمت و عرفان آن است كه انسان را عالم خوان و آدم خوان بار آورند زيرا هر كسى در همه حالات خود با اين دو كتاب تكوينى در ارتباط است . زيرا كتاب تدوينى آن قدرت را ندارد كه انسان دائما در حال قرائت آن باشد حتى قرآن تدوينى نيز كمتر مورد قرائت قرار مى گيرد چه بسا افراد اندكى به قرائت ظاهرى آن دست مى يازند ولى كتاب وجودى خويش و عالم را دائما در پيش روى دارند و لذا قرآن تدوينى نيز انسان را به مطالعه و تفكر در عالم و آدم دعوت مى كند كه به بعضى از آيات اشارت مى گردد.
اين كمترين بر اساس فرمايش عرشى مولايم در دروس حوزوى مبنى بر اينكه هر دوره ختم قرآن در قرائت روزانه را به موضوعى اختصاص دهيد و پيرامون آن آيات مربوط به آن را از قرآن استخراج كنيد، يك دوره تلاوت قرآن را به بخش تفكر در نظام هستى و آيات بودن عوالم وجودى و كلمات وجودى آن از آفاقى و انفسى اختصاص داده است كه آيات فراوانى از قرآن را در مورد موضوع مذكور استخراج نموده است كه به تناسب بحث به برخى از آيات اشارت مى شود:
1- آيه 164 سوره بقره : ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس و ما اءنزل الله و من السماء من ماء فاءحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابة و تصريف الرياح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لايات لقوم يعقلون .
2- آيه 191 سوره آل عمران : الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار.
3- آيه 57 اعراف : و هو الذى يرسل الرياح بشرا بين يدى رحمته حتى اذا اقلت سحابا ثقالا سقناه لبلد ميت فاءنزلنا به الماء فاءخرجنا به من كل الثمرات كذلك نخرج الموتى لعلكم تذكرون .
4- آيات 5 و 6 سوره يونس : هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب ما خلق الله ذلك الا بالحق يفصل الايات لقوم يعلمون ، ان فى اختلاف الليل و النهار و ما خلق الله فى السموات و الارض لايات لقوم يتقون .
و آيات سوم تا هفدهم و شصت و پنجم تا شصت و نهم سوره نحل و آيات دوازدهم تا سى ام سوره مؤ منون و بسيارى از آيات ديگر كه هر يك از موارد ذكر شده در آيات مذكور و غير آنها مى توانند موضوع تفكر در شب قرار گيرند.
و اگر بخواهى اهل تفكر باشى ولى نحوه تفكر را بخواهى بدانى از درس ششم تا درس سى و هفتم دروس معرفت نفس را در نزد استاد ورزيده و حرف شنيده با دقت طى كن و به دستور العمل پايان درس سيزدهم جان بسپارد كه فرمود:
((خواهش من از دوستانم اين است كه اين گفته ها را سرسرى نگيرند و در پيرامون آنها انديشه بفرمايند، بخصوص در تنهايى ، بويژه در پاره اى از شب كه حواس آرميده و قال و قيل و سر و صدا خفته و نهفته ، در بود خود و بود ديگر هستيها و بدو و ختم آنها و تدبير و تعيش و آمد و شد و حركت و جنب و جوش آنها، تا مقدارى به فكر بنشينيد كه اين نشستن سفرها مى آورد و اين فكرها بهره ها مى دهد.))
در نهانخانه غيب با دل به خلوت نشستن ، انسان را به راز خود و راز ديگر موجودات آشنايى مى دهد كه اگر نتيجه اين دستور العمل انسان ساز را بخواهى مشاهده كنى حداقل به ترجيع بند ديوان استاد علامه مراجعه كن تا بيابى كه خلوت و سكوت و تفكر در نظام هستى چه نتيجه مى دهد و چگونه انسان را به عبوديت تام وا مى دارد.
منبع:باب هجدهم دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی