توحید صمدی قرآنی
بگويم حرف حق بى هيچ خوفى صمد هست و صمد را نيست جوفى
نباشد صرف هستى غير مصمود وگرنه عين محدود است و معدود
در اخبار كثيرى از اهل بيت عصمت و وحى به صورت مستفيض ماءثور است كه حق سبحانه ((واحد لا بالعدد)) يعنى واحد عددى نيست . و معناى آن اين است كه حق سبحانه صمد حق است كه جوف ندارد يعنى صرف حقيقت است كه ((لا يعزب عنه وجود)).
و اگر واحد بالعدد باشد معنى آن اين است كه زمين يكى ، و آسمان يكى ، و اين يكى ، و آن يكى ، و خدا هم يكى ، و اين محض نقص است . پس هر موجودى قائم به اوست و او حد ندارد كه صمد است يعنى واحد است به وحدت حقه حقيقيه صمديه ذاتيه كه بسيط الحقيقه است .
چون يك وجود هست و بود واجب و صمد از ممكن اين همه سخنان فسانه چيست ؟
آن موحد عاقلى كه قائل به وحدت وجود است بدين معناى عرشى است يعنى قائل به وحدت حق سبحانه است ؛ عاقل را اشاره كافى است .
به بهلول گفتند: مجانين شهر را مى دانى چندند؟ گفت : شمردن آن مشكل است از عقلاء بپرس تا بگويم .
موحد حقيقى او را صمد و پر مى يابد كه كم ندارد، پرى بيكران كه حد ندارد يعنى زوج تركيبى را به حريم ذاتش راه نيست پس فرد حقيقى اش مى داند و خير محضش مى يابد كه خردلى رقم شر از قلم صنعش صادر نشده است و از ذره تا بيضا، از ازل تا ابد را اسماى حسناى او مشاهده مى كند كه همه روابط محض و صرف آن واجب بالذاتند.
او يكتاى همه و قيم و قيوم همه است . فهو الاحد الحق الذى لا يشذ عنه مثقال حبة من خردل فهو الكل فى وحدته فالحق سبحانه لا يشمل بحد و لا يحسب بعد من غير حاجة الى التمسك ببطلان العروض .
و الصمد هو الذى لا جوف له فليس فى الوجود شى ء قابله
و الحق ذاته الوجود الصمدى فما له حد، تدبر ترشد