امید و بیم در سیر و سلوک
به بسم الله الرحمن الرحيم است كه عارف فارغ از اميد و بيم است
بيا از بيم و از اميد بگذر بيا از هر چه جز توحيد بگذر
مراد از ((اميد و بيم )) در ابيات مذكور و در بيت پايانى باب 17، بيم و اميد در امور دنيايى است كه در بيت پنجم و ششم گفته آيد. نه خوف و رجايى كه در سير عرفان عملى كه براى هر سالك الى الله مطرح است ، زيرا خوف و رجاء بدان معناى شريف كه در قسم الابواب از منازل السائرين آمده است ممدوح است و براى هر سالك الى الله در مقام سير و سلوك عملى پيش مى آيد و به خصوص خوف در مقام قرار گرفتن سالك و اصل در برابر اسماى جلالى و قهرى كه همان مقام دهشت عارف است بسيار شيرين و دلرباست و بدين جهت معشوق حقيقى انسان براى عاشق و اصل دلبر مى گردد و با تجلى اسماى جلالى از او دل را مى برد و براى صاحبدلان دى باقى نمى گذارد.
عارف چون فى مقعد صدق عند مليك مقتدر است و و المنصرف بفكره الى قدس الجبروت مستديما لشروق نور الحق فى سره است لذا از اميد و بسم امور دنيوى فارغ شده است . عارف پرده پندار را دريد و به توحيد صمدى بار يافت . بر عارف دولت هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن تجلى كرده است .