عارف میتواند از اول به آخر پی ببرد
اگر عارف بود مرد تمامى تواند خود به هر حد و مقامى
بباطن بنگرد از صقع ظاهر ز اول پى برد تا عمق آخر
هر مرتبه اى از وجود در قوس نزول متن ما بعدش مى باشد و شرح ما قبل خود است . لذا از ماقبلش نسبت به او تعبير به قضا و متن و جمع مى شود و از اين مرتبه ما بعد آن ماقبل ، تعبير به قدر و شرح و فرق و تفصيل مى گردد، چه اينكه همين مرتبه براى بعدش متن و قضاء است و آن نيز شرح و قدر اين است ، و عارف بالله كه مظهر ((يا من لا يشغله شان عن شاءن )) اوست ، در هر مرتبه اى واقع گردد هم ما قبل آن را مى خواند و هم مابعد آن را، لذا فرمودند كه شما اينجا را كه ظاهرند بنگريد و چون آيات و نردبان صعود به آن باطن اند، و بالا برويد.
انسانهاى كامل كه عالمان به غيب اند، از همين مسير رفته اند و لذا علم به غيب زير سر انزالى بودن موجودات است و چون ترتيب وجودى است كه هر مرتبه اى هم از قبلش حكايت دارد و هم بر بعدش دلالت ، لذا آنها در هر مرتبه اى هم قبل آن را مى خوانند و هم بعدش را. لذا از صقع و ناحيه ظاهر مى توانند به باطن آن بنگرند چه اينكه در قوس صعود وقتى نظر به اول هر موجودى بياندازند تا آخر او را مى خوانند. لذا در آيات قرآن ما با حذف مضاف همراه نيستيم . مثلا ((و اسئل القرية )) نياز به تقدير ((اهل )) ندارد بلكه به حقيقت از خود قريه سوال شود زيرا كه اين ظاهر از باطن گسيخته و جدا نيست . فتدبر.
لذا اكملين را در همه عوالم سير است .
از اين لطيفه سبحانى تدبر نما در واقعه بوسيدن دستان مبارك حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس بعد از تولد، كه قنداقه حضرتش را به نزد جناب مولى آوردند حضرت امير به دستان وى بوسه زده است براى اينكه از اول تا آخر مسائل او را آگاهى دارد.
مولايم در اين مقام فرمود: ((چهار امام معصوم و حجت خدا عليهم السلام به دستهاى جناب ابوالفضل العباس بوسه زده اند كه اولين آنها امام امير المؤ منين (عليه السلام ) بود و سپس امام مجتبى (عليه السلام ) و نيز امام سيدالشهداء و امام زين العابدين (عليهما السلام ) بر آن دستان بوسه زده اند كه حقيقتا جا داشت )). يا كاشف الكرب عن وجه الحسين (عليه السلام )، اكشف كربى بحق اخيك الحسين (عليه السلام ).
منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی