ای به غفلت سر آمده عمرت
نیستی شرمسار یعنی چه؟
ای که دوری ز یار یعنی چه؟
می بری انتظار یعنی چه؟
آفتابی چنین درخشنده
دیده ها در غبار یعنی چه؟
تو بپرسی ز یار و من او را
دارم اندر کنار یعنی چه؟
من پی صید عشق و عشق مرا
می نماید شکار یعنی چه؟
هر دمی عالمی دگر بینم
از تجلّی یار یعنی چه؟
واحدی جلوه کرد و شد پیدا
عدد بی شمار یعنی چه؟
من به یارم شناختم یارم
تو به نقش و نگار یعنی چه؟
ذرّه ای نیست در همه عالم
نبود بی قرار یعنی چه؟
همه در کار یار حیران اند
از صغار و کبار یعنی چه؟
عابدان مست حور و غِلمان اند
عارفان مست یار یعنی چه؟
نیست در فکر خویشتن یک تن
در میان هزار یعنی چه؟
دیده دیدار یار ار خواهد
نبود اشکبار یعنی چه؟
ای که خواهی کمال و از دنیا
نشوی بر کنار یعنی چه؟
آن که گر آدم است و می خواهد
آدمی را فگار یعنی چه؟
ای به غفلت سر آمده عمرت
نیستی شرمسار یعنی چه؟
حسن ار وصل یار را خواهد
نبود راه وار یعنی چه؟
دیوان اشعار حضرت علاّمه حسن زاده ی آملی حفظه الله ، ص 136 و 137