ملکات و اخلاق ثابت
هر چند صورت ظاهر عمل در اينجا حركت است، راه مى رود حركت است، فكر مى كند حركت است، مى نويسد حركت است، طواف مى كند، جهاد مى رود، تعليم مى دهد حركت است و همه احوال و اطوار او در اين نشأه حركت است و حركت عرض است و متصرم است و دوام ندارد و پايدار نيست، ولكن از همين عرض ها در سر و باطن انسان اخلاق ثابتى به نام ملكات تقرر مى يابد و ساخته مى شود كه حقيقت و هويت انسان و قدر و ارزش آن همان حقائق و همان ملكات او است. يعنى اين كه فرمودند علم و عمل انسان سازند منظور از عمل، صرف همين حركات ظاهرى نيست، آن نورى كه در دل اين اعمال قربة الى الله است، انسان ساز است.
گر نبودى مر عرض را نقل و حشر
فعل بودى باطل و اقوال قشر
اين عرض ها نقل شد لون دگر
حشر هر فانى بود كون دگر
نقل هر چيزى بود هم لايقش
لايق گله بود هم سائقش
روز محشر هر عرض را صورتيست
صورت هر يك عرض را نوبتيست
ما با آن لب و حقيقتى كه حاصل علم و عمل ماست كه به ظاهر از أعراض بر خاسته اند محشوريم. اين حقيقت به لحاظ اين نشأه باطن است و در آنجا عين ظاهر مى شود كه يوم تبلى السرآئر است.
روز محشر هر نهان پيدا شود
هم ز خود هر مجرمى رسوا شود
دست و پا بدهد گواهى با بيان
بر فساد او به پيش مستعان
دست گويد من چنين دزديده ام
لب بگويد من چنين بوسيده ام
پاى گويد من شدستم تا منى
فرج گويد من بكردستم زنا
چشم گويد غمزه كردستم حرام
گوش گويد چيده ام سوء الكلام
منبع: ولایت تکوینی