تکسیر احمدی (علوم غریبه-جفر)
كه امدح هست و مادح هست و حامد كه حماد است و مداح محامد
و تكسير احمدى به يك صورتش چنين است:
تكسير كلمه احمد
ا ح م د
ح م د ا
م د ا ح
د ا ح م
ح ا م د
ا م د ح
م د ح ا
د ح ا م
ا د ح م
د ح م ا
ح م ا د
م ا د ح
تكسير سطور آن به دوازده سطر رسيده است كه در سطر اول ((ا ح م د = احمد)) مشاهده مى شود، و در سطر سوم ((م د ا ح = مداح ))، و در سطر پنجم آن ((ح ا م د = حامد))، و در سطر ششم ((ا م د ح = امدح ))، و در سطر دوازدهم ((م ا د ح = مادح ))، نمايانگر است كه ((احمد)) در اين قاعده تكسيرى به چهار وصف متصف شده است ، و مابقى سطور هم كه معنى نمى دهد.
احمد يعنى حميدتر، ستوده تر، بسيار ستوده .
امدح يعنى ستوده تر؛ و مادح ستايش كننده و ستايشگر، مدح گوينده .
حامد يعنى ستايش كننده ، صفت فاعلى از حمد است كه سپاسگزار است ؛ و حماد يعنى بسيار حمد كننده ؛ و مداح نيز يعنى مدح كننده ، ستايشگر، كسى كه بسيار مدح كند. و محامد جمع مَحْمِدَه است و محمده يعنى ستودن ستايش ، خصلت نيكو و آنچه كه مرد را به آن بستانيد، آنچه موجب ستودن شخص بشود. در فرهنگ جامع آمده است : ((حَمِدَهُ)) حَمْدا و مَحمِدا و مَحَمَدا و مَحْمَدَة و مَحْمِدَة - ف ثنا و شكر كرد او را و ستود - راضى شد - اداى حق او كرد.
به همين صورت مى شود كلمات و جمل قرآنى را تكسير كرد كه از آن حقايق لا يتناهى به دست مى آيد.
جناب علامه بزرگوار آقا محمد حسين طباطبايى صاحب الميزان ، جدش جفار بود كه علامه طباطبايى سمى و همنام او بود. و در جفر خيلى قوى بود. او طومار بسيار طولانى در استخراجات جفرى داشت كه از او به يادگار مانده است كه بسيار مغتنم است . از اول سوره حمد شروع به تكسير جفرى مى كنند و دم بدم سوال مى كنند و پيش مى روند و جواب مى گيرند و باز ادامه سوال تا به همين صورت پيش مى روند كه تمام شدنى نيست . و جد ايشان هم به همين صورت سوال كرد و پيش رفت ... مرحوم اءخوى ايشان يعنى آقا محمد حسن الهى طباطبايى مى فرمود كه من بعد از وفات جدمان او را احضار كردم و از وى استدعاى يادگيرى اين جفر قرآنى را نمودم . ايشان با اين كه در آن عالم بود و از اين نشاءه رفت در جواب گفت : آن آقايى كه به من ياد داد از من عهد گرفت كه من به ديگرى تعليم ندهم و من به عهدم بايد وفا كنم . حالا با اين كه آنسويى شده باز چنين مى گفت . ولى به من گفت كه من رياضت جفر را به شما ياد مى دهم و تو اين رياضت را داشته باش تا به جفر دست يابى . زيرا بايد مقدماتى طى كرده باشد و مراحلى گذرانده شود و اين رياضت هم انجام گيرد تا به كليد و كد برسد. (اين مطالب از فرمايشات شفاهى مولايم بود) حال از رساله گرانسنگ ((رموز كنوز)) بشنو:
((جناب استاد نام برده ام - رضوان الله عليه - (اعنى آية الله آقا سيد محمد حسن الهى تبريزى ) در پيرامون دستور نخستين (عليم ) فرمودند كه مرحوم جد من آية الله سيد محمد حسين طباطبايى در علم جفر ماهر بوده است ، و هنوز نوشته هايى از ايشان را در اين امور داريم ؛ وقتى ايشان را احضار كرده ام و از ايشان تقاضا كرده ام كه اين علم را به ما بياموزد، در جواب گفت : ((استادى كه آن را به من آموخت از من عهد گرفت كه به كسى نگويم )).
اين باره تشريف بردند، بار ديگر ايشان را احضار كردم و به ايشان عرض كردم كه آقا شما آن شخص را به ما معرفى بفرماييد ما خودمان از او اجازه و تعليم مى گيريم . در جواب فرمودند كه مطابق عهد اين كار را هم نمى كنم ، ولى ...)).
جناب شيخ اكبر در ((الدر المكنون فى علم الحروف )) گويد: و اعلم ان علم التكسير عزيز و نهاية علم التكسير هو الجفر الجامع فتاءمل الى سر قدرة الله تعالى كيف اءودع جميع العلوم فى هذه الحروف التى عددها 28 و كيف هذا العدد اليسير يصل الى هذا الحد الذى لا يمكن حصره ... و در جاى ديگر گويد، جفر تكسير كبير است و واضح آن امام على (عليه السلام ) است به بركت حضرت خاتم (صلى الله عليه و آله و سلم ) اعلم ان الجفر هو التكسير الكبير الذى ليس فوقه شى ء و لم يهتد الى وضعه من لدن آدم (عليه السلام ) الى الاسلام غير الامام على (عليه السلام ) كل ببركة خير الانام و مصباح الظلام عليه افضل الصلاة و السلام .
و نيز گويد: الامام على رضى الله تعالى عنه ورث علم الحروف من سيدنا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اليه الاشارة بقوله : اءنا مدينة العلم و على بابها فمن اراد العلم فعليه بالباب و قد ورث علم الاولين و الاخرين ما راءيت فيما اجتمعت بهم اعلم منه و هو اول من وضع مربع ماءة فى ماءة فى الاسلام و قد صنف الجفر الجامع فى اسرار الحروف و فيه ما جرى للاولين و ما يجرى للاخرين و فيه اسم الله الاعظم و تاج آدم و خاتم سليمان و حجاب آصف ... ثم الامام الحسين (عليه السلام ) ورث علم الحروف من ابيه ثم ورثها الامام زين العابدين (عليه السلام ) ثم الامام محمد الباقر (عليه السلام ) ثم الامام جعفر الصادق (عليه السلام ) و هو الذى غاص فى اءعماق اءعواره و يتكلم بغوامض الاسرار و العلوم الحقيقية و هو ابن سبع سنين . و قال علمنا غابر مزبور و كتاب مسطور فى رق منشور و نكت فى القلوب و مفاتيح الغيوب و نقر فى الاسماع لا تنفر منه الطباع و عندنا الجفر الابيض و الجفر الاحمر و الجفر الاكبر و الجفر الاصغر و منا الفرس الغواص و الفارس القناس فافهم هذا اللسان الغريب و الباين العجيب .
جفر اقيانوس كبير است و جفر يعنى كتاب آفرينش و جفار مثل حفار است ، گاهى به گنج مى رسد و گاهى تنها رنج است .
علوم اعداد و حروف و اوفاق و زبر و بينات چون ديگر علوم معداتند، تا صعود برزخى و عقلى به اصول حروف براى نفس حاصل نگردد، نتيجه حاصل نمى گردد و در جفر مستحصله به دست نمى آيد. لذا حضرت مولى جفر را مقام مى داند.
جناب ابن عربى در همان در مكنون نيز گويد: و ان الجفر يظهر آخر الزمان مع الامام م ح م د المهدى و لا يعرفه على الحقيقة الا هو و كان الامام على من اعلم الناس بعلم الحروف و اسرارها و قال (عليه السلام ): سلونى قبل اءن تفقدونى فان بين جنبى علوما كالبهار الزواخر.
(به لطيفه 104 مآثر آثار ج 1 مراجعه گردد)
منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی