دلی کز معرفت نور و ضیا دید به هرچیزی که دید اول خدا دید
معرفت نفس طریق معرفت رب است،که از سید انبیا و هم سید اوصیا -صلوات الله علیهما- ماثور است:"من عرف نفسه فقد عرف ربه" .هرکس در خویشتن بیندیشد و درخلقت خود تفکر کند دریابد که این شخص میرالعقول واجب بالغیر است.بلکه خود و جمیع سلسله موجودات را محتاج به حقیقتی بیند که طرف و سرسلسله ی همه است و جز او همه ربط محض به اویند.و چون معلول هرچه دارد پرتوی از علت است،تمام اشیاء را مرائی جمال حق بیند.و چون معلول به علتش قائم است، علت با معلول معیت دارد.نه معیت مادی و اقتران صوری،بلکه معیت قیومی که اضافه ی اشراقی علت به ماسواهاست. و چون در سلسله ی موجودات اول علت است و با همه و در همه اول اوست ، پس اول علت دیده می شود سپس معلول .
عقل خبیر این لطیفه را از کریمه ی " و هو معکم اینما کنتم " در می یابد و از گفتار حق سبحانه به کلیمش که انا بدک اللازم یا موسی می خواند و به سر و رمز اشارت ارسطو که : ان الاشیاء کلها حاضرات عند المبدا الاول علی الضروره و البت پی می برد . تا درجه فدرجه به جایی می رسد که می بیند حقیقت امر فوق تعبیر به علت و معلول است.
و چون وجود به هرجا قدم نهاد خیر محض و قدومش خیر مقدم است و همه خیرات از یک حقیقت فایض شده اند که " ان من شیء الا عندنا خزائنه " پس کل الکمال و کمال الکل ، مبدا واجب الوجود است، و عقل بالفطره عاشق آن کمال مطلق است که:العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان ، و جنت اهل کمال همان کمال است که جنت لقاست .
متاله سبزواری فرمود :
حالا که عقل بالفطره طالب آن مقام است ناچار از موانع باید برحذر باشد.و اگر رهزنی سد راه شد لابد باید با او بجنگد تا به مقصود رسد بلکه بی رهزن نخواهد بود و نتواند بود.و آن رهزن جز ما دیگری نیست . تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.خوشا کسی که در این راه بی حجاب رود !
منبع : نامه ها برنامه ها