در سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب علیه السلام آمده است :
در سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب علیه السلام آمده است :" ولاتیاسوا من روح الله" . اهم مطالب در طلیعه ی امر دو چیز است : یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتم وی شود. اما توحید اینکه سالک با قدم معرفت به جایی رسد که جمع بین تفرقه و جمع کند و تنزیه از تشبیه و تنزیه نماید همانطور که کشاف حقایق امام به حق ناطق حضرت جعفر صادق علیه السلام فرموده است:" الجمع بلاتفرقه زندقه والتفرقه بدون الجمع تعطیل والجمع بینهما توحید" و این توحید حقیقی اسلامی است و کلام وحی بدان ناطق است که " هو الاول والاخر والظاهر والباطن " دربیان آن به تمثیلی اکتفا می کنیم - خاک بر فرق من و تمثیل من- :
درعالم رویا آنچه مشاهده می شوند همه از منشات نفس است. پس قائم به نفس است و از شئون وی است.و چون نفس موجود حی مدرک عالم به ذات خود است ، شئون او نیز با همه کثرتی که دارند حی و مدرکند و درواقع یک حقیقت به نام نفس است که به صور کثیره در آمده است. و خود با اینکه همه است فوق همه است. این کثرت صور،منافی با وحدت شخصیه نفس نیست بلکه هرچه صور بیشتر باشند دلالت بر قوت وحدت نفس می کنند.و نفس بر جمیع این صور کثیره قاهر است و همه آنها مقهور وی.پس نفس هر یک آنهاست که جز شئون نفس نیستند و هیچ یک آنها نیست که نفس در حد هیچ یک محدود نیست. پس نفس را با هریک از این منشاتش جمع کردی و از هر یک تفرقه نمودی.ونیز نفس را فقط مجرد ندانستی که از کثرت تنزیهش کنی و او را در هیچ صورتی از صور کثرت مقید نکردی تا قائل به تشبیه بوده باشی.بلکه او را از این تنزیه و تشبیه تنزیه نمودی.کثرت غیر متناهی نظام هستی شئون ذاتیه ی حق تعالی اند و من عرف نفسه فقد عرف ربه.
و اما معرفت نفس: اینکه خداوند سبحان فرمود " الیه یصعد الکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه" تفسیر اصیل آن چنان است که جناب صدرالمتالهین در آخرمرحله ی چهارم حکمت متعالیه که معروف به اسفار است فرموده است :کلمه ی طیب روح مومن است و عمل صالح معارف عقلیه که او را ارتقا میدهند و بدانجا می کشانند.این تفسیر بر این اساس قویم است که علم و عمل دو گوهر انسان سازند.
منبع : نامه ها و برنامه ها