تاریخ انتشار: 1399/04/30
اگر چه گفته اند گنج در ویرانه است ولی هر ویرانه را گنج نیست و در انجا که گنج است یافتنش بی رنج نیست.
بسم الله الرحمن الرحیم
انیس سفری و جلیس حضریّ برادر اکبرم«اصغر بن سلیمان خضری» سلام الله تعالی علیکم و علینا و علی عباد الله الصالحین؛صباحی ـ که صبَّحَکُمُ اللهُ بالخیر ـ از این بیخبر بی خیر التماس دعا داشتی آنچنان که در شوره زار دلم تخم محبتت را کاشتی.از دیوانه چه آید تا راهنمایی را شاید؟از ویرانه چه امید آبادی رود؟و از پژمان چه شکفتگی و شادی ساخته شود؟اگر چه گفته اند گنج در ویرانه است ولی هر ویرانه را گنج نیست و در انجا که گنج است یافتنش بی رنج نیست.
الحمدلله نعمت بیداری یافتی که ندانم روی از چه تافتی که در بهار عمر به مِنای دوست شتافتی؟! آری:
در جوانی کن نثار دوست جـان رو عوان بین ذلک را بخوان
پیر چون گشتی گران جانی مکن گوسفنــد پیر قربــانی مــکن
قربان حقیقتت که تا بیدار شدی در راه دیدار شدی.با تضرّع و ادب در پیشگاه دوست معروض دار که:
تیری زدی و زخم دل آسوده شد از آن هان ای طبیب خسته دلان مرهم دگر
و با التماس بخواه که: «ربّنا لا تُزِغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمهً إنّک أنت الوهّاب».
این فیض عظیم را از انفاس قدس شهر الله المبارک در لیله الجوائز جایزه گرفته ای.«هنیئاً لأرباب النعیم نعیمُهم».
باری بیمار بیدار،پیش ازآن که دست از جان بشوید و منادی حق را لبیک گوید،طبیب طلبد و درد خویش را بدو گوید و درمان جوید.از این بنده شرمنده طبیب خواستی و راه چاره جستی،بسان آن تشنه که در طلب آب به دنبال سراب شتافت تا چون رسید جز حرمان چیزی ندید و نیافت «کسرابٍ بِقیعهٍ یَحسَبُهُ الظَّمآنُ ماءً حتی إذا جاءَهُ لم یَجِدهُ شیئاً».
برادرم نعمت بیداری،روزی هر بی سر و پا نمی شود،واین پیکِ کوی وفا با هر دلی آشنا نمی گردد.بیداری میِتلخ وش است،با هر کامی سازگار و گوارا نیست.چه ام الخبائث است هر که را نوشیده است بلکه اندکی از آن چشیده است از مشتهیات نفسانی حتی از حور و غلمان چشم پوشیده است و دست کشیده است،آری:
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند أشهی لنا و أحلی من قبلهِ العذاری
حالا که آمدی گویمت: «واستقِم کما أُرت» که «إنَّ الذین قالوا ربُّنا اللهُ ثُمَّ استقاموا تتنزَّلُ علیهم الملائکهُ ...»
چه خواهی که نداری و برای تو نیست؟اگر طالب مقام محمودی: «و مِنَ اللیلِ فتَهَجَّد به نافلهً لک عسی أن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مقاماً محموداً».اگر عاشق مواقف شهودی: «أوَ لم یَکفِ برَبِّکَ أنّه علی کلّ شیءٍ شهید».اگر دستورالعمل خوراک خواهی الحمدلله همه ما در سفره عالم غیر معلمیم! می دانیم که چه کاره ایم احتیاج به دستور نداریم.
شیخ اجل سعدی گوید: «حکیمان دیر دیر خوردند،و عابدان نیم سیر،و زاهدان تا سر رمق،و جوانان تا طبق برگیرند،و پیران تا عرق کنند،اما قلندران چندان که در معده جای نفس نماند و بر سفره روزی کس».
جوانا خدا پیرت کناد ببین تا از کدامین صنفی؟خدای عزوجل می فرماید: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا إنه لا یحبّ المسرفین».آخر سوره مبارکه فرقان از «و عباد الرحمن» تا پایان آن را بخوان و نصب العین خود گردان،«لعلّ الله یُحدث بعد ذلک أمراً».
کتمان را تشدید کن و پیمان را تسدید.مواظب و مراقب باش و مراقب حضور و عبادت تا عبدالله شوی و عندالله شوی و مشمول کریمه: «إنَّ المتّقینَ فی جنّاتٍ و نَهَرٍ فی مقعد صدقٍ عند مَلیکٍ مقتدر» گردی.
مردی به آفتاب یمنی اویس قرنی گفت:مرا اندرزی کن،آن جناب گفت: «فرّ إلی الله» ؛ این کلام را از کتاب الله اقتباس کرد که نوح نبی(علیه السلام)به مردم فرمود: «فَفِرُّوا إلی اللهِ».آری سخن از قرآن باید آموخت و دهن از فرقان باید گرفت.یک نَفَس از نَفس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن و رهزنی سخت دشمن است.همواره در کمین است و اقتضای طبیعتش این است.از شهوت و از شُهرت بپرهیز و از معشر ناجنس بخصوص از نفس بگریز که:
نخست موعظه پیر می فروش این است که از معشر ناجنس احتراز کنید
دائماً طاهر باش و به حال خویش ناظر باش و عیوب دیگران را ساتر باش.با همه مهربان باش و از همه گریزان باش.یعنی با همه باش و بی همه باش.خداشناس باش در هر لباس باشد.تو که سلیمان زاده ای حشمت دار،تو که صدیق حسن زاده ای وحشت دار.قرآن صورت کتبیه انسان کامل ـ أعنی حقیقت محمدیّه(صلی الله علیه و آله) ـ است ببین تا چه اندازه بدان قرب داری ؛ رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمود: «إنَّ هذا القرآن مأدبهُ الله».بنگر بهره ات از این مأدبه تا چه حد است.
ولی الله اعظم امام اوّل(علیه السلام) به فرزندش محمد بن حنفیه اندرز همی کرد که:
درجات بهشت بر عدد آیات قرآن است و در رستاخیز به قاری قرآن می گویند بخوان و بالا برو،و بعد از نبیین و صدّیقین کسی در بهشت در رتبت وی نیست. «واعلم أنَّ درجات الجنهِ علی عدد آیات القرآن،فإذا کان یوم القیامه یقال لقاریء القرآن إقرأ و ارق فلا یکون فی الجنه بعد النبیین و الصدیقین إرفع درجه منه» این بیان وصی چون آن کلام نبی بسیار کوتاه و بلند است.خدای متعالی داند که ارزش آنها چند است.
از امل چشم پوش و در عمل کوش.مرد جستجوی باش نه گفتگوی.از دریا بخواه نه از جوی.از فضول کلام چون فضول طعام دست بدار.سبکبار باش نه سبکسر و سبکسار.خروس در سحر به ذکر قدِوس و سبّوح در خروش است.کم از خروس مباش!
چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقای اوست،مترصّد باش که:
گدایی گردد از یک جذبه شاهی به یک لحظه دهد کوهی به کاهی
این چند جمله بالعجاله تحریر شد.اگر مجال شد و حال مساعد شد،و عقل را در آنگاه تدبیر بود،و رأی منیر پیر عشق امضاء کرد،و تقدیر قضاء موافق آمد می توان کلماتی بر آن افزود،تا ببینیم.ولی برادرم تو را حال است و مرا مقال،این کجا و آن کجا؟تو را سوز است و مرا ساز.آن کوه است و این صدا،قصه این کوتاه است و ان دراز.
ببین به کجا کشید که کلاغی رهبر شد و چلاقی دستگیر! جغدی سخنور شد و پشه ای دلیر، «نعوذ بالله من سبات العقل و خفته».
والسلام علی من اتّبع الهدی
قم ـ حسن حسن زاده آملی
جمعه 9 شوّال 1389 هـ ق = 28/9/1348 هـ ش
الحمدلله نعمت بیداری یافتی که ندانم روی از چه تافتی که در بهار عمر به مِنای دوست شتافتی؟! آری:
در جوانی کن نثار دوست جـان رو عوان بین ذلک را بخوان
پیر چون گشتی گران جانی مکن گوسفنــد پیر قربــانی مــکن
قربان حقیقتت که تا بیدار شدی در راه دیدار شدی.با تضرّع و ادب در پیشگاه دوست معروض دار که:
تیری زدی و زخم دل آسوده شد از آن هان ای طبیب خسته دلان مرهم دگر
و با التماس بخواه که: «ربّنا لا تُزِغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمهً إنّک أنت الوهّاب».
این فیض عظیم را از انفاس قدس شهر الله المبارک در لیله الجوائز جایزه گرفته ای.«هنیئاً لأرباب النعیم نعیمُهم».
باری بیمار بیدار،پیش ازآن که دست از جان بشوید و منادی حق را لبیک گوید،طبیب طلبد و درد خویش را بدو گوید و درمان جوید.از این بنده شرمنده طبیب خواستی و راه چاره جستی،بسان آن تشنه که در طلب آب به دنبال سراب شتافت تا چون رسید جز حرمان چیزی ندید و نیافت «کسرابٍ بِقیعهٍ یَحسَبُهُ الظَّمآنُ ماءً حتی إذا جاءَهُ لم یَجِدهُ شیئاً».
برادرم نعمت بیداری،روزی هر بی سر و پا نمی شود،واین پیکِ کوی وفا با هر دلی آشنا نمی گردد.بیداری میِتلخ وش است،با هر کامی سازگار و گوارا نیست.چه ام الخبائث است هر که را نوشیده است بلکه اندکی از آن چشیده است از مشتهیات نفسانی حتی از حور و غلمان چشم پوشیده است و دست کشیده است،آری:
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند أشهی لنا و أحلی من قبلهِ العذاری
حالا که آمدی گویمت: «واستقِم کما أُرت» که «إنَّ الذین قالوا ربُّنا اللهُ ثُمَّ استقاموا تتنزَّلُ علیهم الملائکهُ ...»
چه خواهی که نداری و برای تو نیست؟اگر طالب مقام محمودی: «و مِنَ اللیلِ فتَهَجَّد به نافلهً لک عسی أن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مقاماً محموداً».اگر عاشق مواقف شهودی: «أوَ لم یَکفِ برَبِّکَ أنّه علی کلّ شیءٍ شهید».اگر دستورالعمل خوراک خواهی الحمدلله همه ما در سفره عالم غیر معلمیم! می دانیم که چه کاره ایم احتیاج به دستور نداریم.
شیخ اجل سعدی گوید: «حکیمان دیر دیر خوردند،و عابدان نیم سیر،و زاهدان تا سر رمق،و جوانان تا طبق برگیرند،و پیران تا عرق کنند،اما قلندران چندان که در معده جای نفس نماند و بر سفره روزی کس».
جوانا خدا پیرت کناد ببین تا از کدامین صنفی؟خدای عزوجل می فرماید: «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا إنه لا یحبّ المسرفین».آخر سوره مبارکه فرقان از «و عباد الرحمن» تا پایان آن را بخوان و نصب العین خود گردان،«لعلّ الله یُحدث بعد ذلک أمراً».
کتمان را تشدید کن و پیمان را تسدید.مواظب و مراقب باش و مراقب حضور و عبادت تا عبدالله شوی و عندالله شوی و مشمول کریمه: «إنَّ المتّقینَ فی جنّاتٍ و نَهَرٍ فی مقعد صدقٍ عند مَلیکٍ مقتدر» گردی.
مردی به آفتاب یمنی اویس قرنی گفت:مرا اندرزی کن،آن جناب گفت: «فرّ إلی الله» ؛ این کلام را از کتاب الله اقتباس کرد که نوح نبی(علیه السلام)به مردم فرمود: «فَفِرُّوا إلی اللهِ».آری سخن از قرآن باید آموخت و دهن از فرقان باید گرفت.یک نَفَس از نَفس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن و رهزنی سخت دشمن است.همواره در کمین است و اقتضای طبیعتش این است.از شهوت و از شُهرت بپرهیز و از معشر ناجنس بخصوص از نفس بگریز که:
نخست موعظه پیر می فروش این است که از معشر ناجنس احتراز کنید
دائماً طاهر باش و به حال خویش ناظر باش و عیوب دیگران را ساتر باش.با همه مهربان باش و از همه گریزان باش.یعنی با همه باش و بی همه باش.خداشناس باش در هر لباس باشد.تو که سلیمان زاده ای حشمت دار،تو که صدیق حسن زاده ای وحشت دار.قرآن صورت کتبیه انسان کامل ـ أعنی حقیقت محمدیّه(صلی الله علیه و آله) ـ است ببین تا چه اندازه بدان قرب داری ؛ رسول الله(صلی الله علیه و آله) فرمود: «إنَّ هذا القرآن مأدبهُ الله».بنگر بهره ات از این مأدبه تا چه حد است.
ولی الله اعظم امام اوّل(علیه السلام) به فرزندش محمد بن حنفیه اندرز همی کرد که:
درجات بهشت بر عدد آیات قرآن است و در رستاخیز به قاری قرآن می گویند بخوان و بالا برو،و بعد از نبیین و صدّیقین کسی در بهشت در رتبت وی نیست. «واعلم أنَّ درجات الجنهِ علی عدد آیات القرآن،فإذا کان یوم القیامه یقال لقاریء القرآن إقرأ و ارق فلا یکون فی الجنه بعد النبیین و الصدیقین إرفع درجه منه» این بیان وصی چون آن کلام نبی بسیار کوتاه و بلند است.خدای متعالی داند که ارزش آنها چند است.
از امل چشم پوش و در عمل کوش.مرد جستجوی باش نه گفتگوی.از دریا بخواه نه از جوی.از فضول کلام چون فضول طعام دست بدار.سبکبار باش نه سبکسر و سبکسار.خروس در سحر به ذکر قدِوس و سبّوح در خروش است.کم از خروس مباش!
چون به خروش آمدی بدان که بهترین عطای دوست لقای اوست،مترصّد باش که:
گدایی گردد از یک جذبه شاهی به یک لحظه دهد کوهی به کاهی
این چند جمله بالعجاله تحریر شد.اگر مجال شد و حال مساعد شد،و عقل را در آنگاه تدبیر بود،و رأی منیر پیر عشق امضاء کرد،و تقدیر قضاء موافق آمد می توان کلماتی بر آن افزود،تا ببینیم.ولی برادرم تو را حال است و مرا مقال،این کجا و آن کجا؟تو را سوز است و مرا ساز.آن کوه است و این صدا،قصه این کوتاه است و ان دراز.
ببین به کجا کشید که کلاغی رهبر شد و چلاقی دستگیر! جغدی سخنور شد و پشه ای دلیر، «نعوذ بالله من سبات العقل و خفته».
والسلام علی من اتّبع الهدی
قم ـ حسن حسن زاده آملی
جمعه 9 شوّال 1389 هـ ق = 28/9/1348 هـ ش
منبع:تازیانه سلوک/ص۱۰۹, نامه ها برنامه ها
برچسبها: علامه حسن زاده, علامه, عرفان, علما, بزرگان, سیروسلوک،عرفان عملی, فلسفه, هندسه, نجوم, شعر, علوم, علم, عرفان اسلامی, شیخ عارف؛ واصل به مقام قرب, الله, فانی به الله, باقی بلله, فقیه, فقیه صمدی, عارف مکاشف, مکاشفه, حساب, محقق, متحقق, اسرار, اشعار, تفسیر انفسی, حسن زاده, آملی, ریاضیات, جبر, کمال, انسان, انسان کامل, عرش, عرفانی, عرفا, زندگینامه, اثر, آثار, شعر عرفانی, قم, تهران, بزرگان, مشاهیر, جملات, جملات ناب, نکات ناب, اساتید, فنون, معارف, تدریس, واصل, عارف واصل, فصوص, علامه طباطبایی, ابن سینا, پندهای حکیمانه, دستور اخلاقی, توصیه های سیرسلوکی, دستو رالعملهای عرفانی، کتاب عرفانی، عرفان عملی ، ابن عربی ، سهروردی ، سبک زندگی، سبک زندگی قرآنی ، سبک زندگی ایرانی، فلسفه غرب، علامه، حضرت علامه، ابوالفضائل، موسسه ، موسسه آوای توحید، آوای توحید، موسسه علمی تربیتی آوای توحید، مدرسه معرفتی،ملاصدرا، متعالیه، سبزواری ، ملاهادی، شعرانی، قمشه ای ، رهبری، امام خمینی، عرفان نظری، صدرالدین قونوی، استاد ضیایی، استاد صمدی، استاد حسینی ، استاد حسن رمضانی، استاد یزدان پناه، استاد حسین علیپور ، استاد خسروپناه، علامه طباطبایی، الهی طباطبایی، آموزش مجازی، علوم انسانی، علوم اسلامی توحید ، انسان کامل، حوزه علمیه قم، حرم مطهر، حرم ، عرفا، صوفیه، عارفان صدراسلام، خانقاه، خواجه نصیرالدین طوسی، وحدت وجود، حرکت جوهری ، فیلسوف، فلسفه اسلامی، مصباح الانس
نظرات