از جمله اعتراضات كمّل اهل توحيد بر مبانى توحيديه فلسفه رائج مشاء , اعتراض بر تشكيك وجود بدان نحو كه متاخرين از مشاء پنداشته اند مى باشد بيان يكى از وجوه آن اين كه :
از جمله اعتراضات كمّل اهل توحيد بر مبانى توحيديه فلسفه رائج مشاء , اعتراض بر تشكيك وجود بدان نحو كه متاخرين از مشاء پنداشته اند مى باشد بيان يكى از وجوه آن اين كه :
در منظر افق اعلاى كمّل اهل توحيد و چون وجود مشترك بين وجودات خاصه به اشتراك معنوى است نه اشتراك لفظى كه شر ذمه اى به پندار حذر از شرك قائل شده اند كه بعضى از آنها واجب را ماهيت مجهول الكنه پنداشته اند , و بعضى ديگر از آنها وجود را در واجب اصيل و در ممكنات ماهيت را اصيل و وجود را اعتبارى انگاشته اند. و نه اشتراك معنوى بدان نحو كه مشاء قائل اند كه موجودات را حقائق متباينه و ملزومات وجود مطلق مى دانند , و وجود مطلق را خارج محمول و معروض تشكيك كه آن را به تشكيك بر ملزومات متباينه حمل مى كنند. و نه اشتراك معنوى بدان نحو كه صاحب اسفار مى داند يعنى حقيقت واحده ذات مراتب به تشكيك بلكه اشتراك معنوى بدين معنى كه حقيقت واحده به وحدت شخصيه ذات مظاهر است.
و چون در مشهد عارف وجود واجب است زيرا كه وجود قبول وجود و عدم نمى كند پس واجب است كه واجب لذاته باشد يعنى وجوب وجود , ذات حق سبحانه و تعالى را است كه الصمد است فافهم.
و چون وجود واجب مطلق به اطلاق حقيقى است نه اطلاق مقابل تقييد كه در حقيقت تقييد است بلكه اطلاق ذاتى شمولى احاطى صمدى كه از آن تعبير به وحدت مطلقه و حقيقيه مى شود كه در آن تعدد و اثنينيّت اعتبار ندارد.
حال گوئيم كه مشاء در قول به تشكيك يا بايد تعدد وجود را قائل شود و حال اينكه تعدد واجب لازم می آيد , و يا بايد به اثبات اولويت و اقدميت و اشديت و اكمليت و اتميت و شبه آنها در طبيعت واجبه ملزومه , و به اثبات مقابلات اين امور ـ يعنى عدم اقدميت و اضعفيت و انقضيت ـ در ملزومات ديگر يعنى وجودات خاصه ممكنه قائل شود و حال اين كه ثبوت احوال مذكوره براى طبيعت واجبه , مبنى بر ثبوت آن طبيعت واجبه بر صفت واجبيت است زيرا كه اين احوال از صفات نسبيه اند و موقوف بر تحقق موصوف يعنى طبيعت واجبه اند كه احد المنتسبين است پس اگر ثبوت حقيقت واجبه به اين احوال و نسب , مبين شود مصادره بر مطلوب لازم آيد.
منبع : وحدت از دیدگاه عارف و حکیم ، علامه حسن زاده آملی