((در مراتب طهارت گوييم كه طهارت ارواح و قلوب موجب مزيد رزق معنوى و قبول عطاياى الهيه على ما ينبغى است و يرزقه من حيث لا يحتسب . و طهارت صورت - به حكم تبعيت عالم صور مر ارواح را در وجود و احكام - مستلزم مزيد رزق حسى است . لذا هم طهارت ظاهره بايد و هم طهارت باطنه .
((در مراتب طهارت گوييم كه طهارت ارواح و قلوب موجب مزيد رزق معنوى و قبول عطاياى الهيه على ما ينبغى است و يرزقه من حيث لا يحتسب . و طهارت صورت - به حكم تبعيت عالم صور مر ارواح را در وجود و احكام - مستلزم مزيد رزق حسى است . لذا هم طهارت ظاهره بايد و هم طهارت باطنه .
اما طهارت ظاهره :
طهارت بدن از ادناس و قاذورات ، و طهارت حواس از اطلاق و رها كردن آنها در ادراكاتى كه نياز بدانها نيست .
طهارت اعضاء از اطلاق و رها كردن آنها در تصرفات خارج از دائره اعتدال كه به حسب شرع و عقل معلوم است . و به خصوص لسان را دو طهارت است يكى صمت از ما لا يعنى ، و ديگر مراعات عدل در آنچه كه از آن تعبير مى كند نه به نقص بيان درباره آن جائز باشد، و نه وصفش بدانچه كه موصوف بدان نيست .
طهارت ظاهره در مراتب قواى عمليه نفس مرتبه تجليه است كه نفس قوى و اعضاى بدن را به مراقبت كامله در انقياد و اطاعت احكام شرع و نواميس الهيه وارد نموده كه اطاعت اوامر، و اجتناب از منهيات شرعيه را به نحو اكمل نمايد تا پاكى صورى و طهارت ظاهريه در بدن نمايان شود و در نفس هم رفته رفته خوى انقياد و ملكه تسليم براى اراده حق متحقق گردد و براى حصول اين مرتبه علم فقه بر طبق طريقه جعفريه كافى و به نحو اكمل عهده دار اين امر است . فقه مقدمه تهذيب اخلاق و اخلاق مقدمه توحيد است .
اما طهارت باطنه :
طهارت خيال خيال از اعتقادات فاسد و از تخيلات ردى ، و از جولانش در ميدان آمال و امانى . و طهارت ذهن از افكار ردى و از استحضارات غير واقع غير مفيد.
و طهارت عقل از تقييد به نتائج افكار در آنچه كه اختصاص به معرفت حق سبحانه و معرفت غرائب علوم و اسرارى كه مصاحب فيض منبسط او بر ممكنات است .
و طهارت قلب از تقلبى كه تابع تشعب است و تشعب نيز بسبب تعللاتى است كه موجب تشتت عزم و اراده مى گردد. و قلب را هم واحد بايد.
امير (عليه السلام ) فرمود: قلوب العباد الطاهرة مواضع نظر الله سبحانه فمن طهر قلبه نظر الله اليه . و فى الكافى (ص 13 ج 2 معرب ) باسناده عن سفيان بن عينية قال : ساءلته - يعنى ابا عبدالله (عليه السلام ) عن قول الله عزوجل الا من اءتى الله بقلب سليم ؟ قال : القلب السليم الذى يلقى ربه و ليس فيه احد سواه .
و طهارت نفس از اغراضش بلكه از عين خودش كه خميره آمال و امانى و كثرت تشوقات است .
و طهارت روح از حظوظ شريفه اى كه مر جواز حق تعالى است چون معرفتش و قرب و مشاهدتش و ديگر انواع نعيم روحانى و بقول شيخ در نمط تاسع اشارات در مقامات العارفين : من آثر العرفان للعرفان فقد قال بالثانى و به اين نظر علم حجاب باشد و اين وجه ديگر است در معنى العلم حجاب الله الاكبر، آرى .
تو بندگى چو گدايان بشرط مزد مكن كه خواجه خود صفت بنده پرورى داند
سپس طهارت حقيقت انسان و نيز طهارت سر او و طهارت خاصه انسان كه اعلى المراتب طهارات است را مطرح فرمود. غرض آن است فرقان را مس ظاهرى با انواع گوناگون آن نياز است ولى براى مس قرآن كه همان مقام جمعى احدى حقايق فرقانيه است ، انواع طهارت باطن لازم است كه تا با آن حقايق اتحاد وجودى برقرار شود.
منبع: رساله وحدت از دیدگاه عارف و حکیم