اشعار عجیب و پر رمز و راز علامه حسن زاده آملی که اواخر ماه مبارك رمضان 1388 ه ق سروده شده است. این اشعار به گوشه ای از مقامات عرفانی ایشان اشاره دارد. ...
اشعار عجیب و پر رمز و راز علامه حسن زاده آملی که اواخر ماه مبارك رمضان 1388 ه ق سروده شده است. این اشعار به گوشه ای از مقامات عرفانی ایشان اشاره دارد.
من نه مرد اين ورو نه مرد اونور هسّمه
من گرفتار دل و شه جانه دلبر هسّمه
من بيمه اتّا كلو او دكته پيته زغال
شكر كمّه كه اسا خورشيد خاور هسّمه
تا شه خودّه بر كنارها كردمه از گيرودار
پادشاه اقتدار هفت كشور هسّمه
تو شه خودّه اشنى نونى كى هسّى اى برار
من شه خودّه اشمه و يمّه كه محشر هسّمه
لطف اون جانه خدا هسّه كه در درياى علم
هم كه كشتى هم كه لنگر هم كه بندر هسّمه
دين پاك مصطفى ره به علىّ مرتضى
هم سپاه و هم سلاح و هم كه سنگر هسّمه
نصف شو كه پرسمه گيرمه وضو خومّه نماز
كمّه چى پروازها با اين كه بىپر هسّمه
شو كه بيّه شوپر هرور خوانه شونه پرزنون
جانه آمي من مگر كمتر ز شوپر هسّمه
خوانى از سرّ حسن سر در بيارى دون كه من
بنده فرمونبر آل پيمبر هسّمه
ترجمه
من نه مرد اینسو و نه من مرد آنسومیباشم
من گرفتار دل و دلبر عزیز خودم هستم
من یه تکه ذغال ترد در آب افتاده بودم
شکر مینمایم که اکنون خورشید خاور هستم
تا خودم را از گیر و دار برکنار نمودم
پادشاه اقتدار هفت کشور شده ام
ای برادر تو به خود مینگری اما نمیگویی کیستم
من که به خویشتن مینگرم میبینم که محشری هستم
لطف آن خدای عزیز است که در دریای علم
هم کشتی و هم لنگر و هم بندر میباشم
دین پاک مصطفی و راه علی مرتضی را
هم سپاه و هم سلاح و هم سنگر می باشم
نیمه شب که بیدار میشوم و وضویی میسازمو نماز میخوانم
چه پروازهای میکنم با اینکه بال و پری ندارم
شب که میشود شب پره به طرف که میخواهد پر میزند
عزیز من بگو که آیا من از شب پره کمتر هستم؟
آیا میخواهی از سر حسن سر در بیاوری؟
من بنده فرمانبر آل پیمبر میباشم