عالمى در جمعى گفته بود: من از خدا داراترم !
همه او را سرزنش كرده ، طردش نمودند، اما او محكم ايستاده بود و همين ادعا را تكرار مى كرد و بالاخره از او توضيح خواستند، گفت : خدا مرا دارد و من خدا را. آيا من دارتر از خدا نيستم !!..................
عالمى در جمعى گفته بود: من از خدا داراترم !
همه او را سرزنش كرده ، طردش نمودند، اما او محكم ايستاده بود و همين ادعا را تكرار مى كرد و بالاخره از او توضيح خواستند، گفت : خدا مرا دارد و من خدا را. آيا من دارتر از خدا نيستم !!
خوب اين يك شيرين كارى و يك شيرين زبانى لطيف است كه شايد ظاهرش ، موهم باشد.
نه آقا، عرفان بالله جان دين ، سر دين است ، گويند عالمى گربه اى داشت ، در اثر تكرار عبادت و نماز، هر موقع كه او به نماز مى ايستاد، گربه هم ركوع و سجود مى كرد، بعد گفتند: كرامت اين عابد همين است !توجه به اصل قضيه نكردند.
بايد دقت كرد، بايد تعليم ديد و درس خواند. بايد پيش استاد رفت . چه شده است كه ما در هر فن و حرفه اى ، پيش استاد مى رويم ، اما در معارف دين ، حاضر نيستيم پيش استاد هر فن و هر معرفت برويم و حقيقت را دريابيم .
باسوادها و درس خوانده ها، هيچ كدام مخالف عرفان اسلامى نيستند، از امام خمينى بگير تا ملاصدراها و بوعلى ها و...
منبع:در محضر استاد حسن زاده آملى ، ص 25.