داب صدرالمتالهين در اسفار اين است كه در فاتحه هر مساله به ممشاى قوم در مسير فلسفه رائج مشى مى كند، و در خاتمه از آنها فاصله مى گيرد كه اولئك ينادون من مكان بعيد، و در پى تحقيق نكات دقيق عرشى عرشيان برمى آيد، لذا ..........
داب صدرالمتالهين در اسفار اين است كه در فاتحه هر مساله به ممشاى قوم در مسير فلسفه رائج مشى مى كند، و در خاتمه از آنها فاصله مى گيرد كه اولئك ينادون من مكان بعيد، و در پى تحقيق نكات دقيق عرشى عرشيان برمى آيد، لذا اگر كتاب كبير اسفار را مدخل و يا شرح فصوص و فتوحات بدانيم ناطق به صوابيم. و هر گاه فرضا تحقيقات و لطائف ذوقى و وجدانى اين مكاشف بزرگ محيى الدين، و براهين استوار صدرالمتالهين در پيرامون آنها از اسفار برداشته شود، ديگر اسفار، حكمت متعاليه نخواهد بود و همان مسائل فلسفه رائج مى ماند.
و آنچه در صدر اين مبحث گفتيم كه حكمت متعاليه علاوه بر بحث و نظر، مستند به كشف و ذوق است ، بدان معنى نيست كه بايد كشف هم از خود مبرهن باشد. بسيارى از براهينى را كه صدرالمتالهين در اسفار در حول كشفياتى اقامه مى فرمايد[كه آن كشفيات] از خود او نيست. اهل فن مى دانند كه در اسلام و قبل از اسلام كتابى در معرفت نفس به عظمت نمط هاى سوم و هفتم و هشتم و نهم و دهم اشارات و كتاب نفس شفاى شيخ رئيس و كتاب نفس اسفار صدرالمتالهين و كتاب فصوص الحكم و فتوحات شيخ اكبر محيى الدين نوشته نشده است. و در معرفت نفس مهمتر از همه فصوص و فتوحات است.
منبع: قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند