حركت در صورتى محسوس مى شود كه انسان يك مبدا ثابتى داشته باشد و چيز ديگر را باو مقايسه كند و اگر ديد اوضاع آنها نسبت به هم فرق مى كند حركت را مشاهده مى كند..........
حركت در صورتى محسوس مى شود كه انسان يك مبدا ثابتى داشته باشد و چيز ديگر را باو مقايسه كند و اگر ديد اوضاع آنها نسبت به هم فرق مى كند حركت را مشاهده مى كند.
مثلا مى بيند حيوانى حركت مى كند؛ زيرا زمين را زير پاى او ساكن مى نگرد و او را مقايسه به زمين مى كند و اگر در ميان اطاق ماشين يا كشتى بنشيند و دريچه هاى اطراف را مسدود كنيد نه حركت خود را مى بينيد نه حركت ماشين را؛ زيرا ثابتى در نظر نيست تا خود را با آن ثابت مقايسه كنيد و به همين جهت بوده است كه سال ها مردم نمى دانستند زمين حركت مى كند؛ زيرا كه خودشان هم با زمين حركت مى كردند و اگر شخص به تبعيت زمين حركت نمى كرد مى ديد زمين از زير پاى او به سرعت مى گذارد. طبيعت علم نيز تماما متحرك است و در بين طبيعت ساكنى نداريم تا حركت به قياس به او معلوم شود فقط عقل ثابت است و آنها كه خود را از آلودگى هاى طبيعت پاك كرده و از دريچه عقل به عالم طبيعت نگريستند و عالم را مقايسه با عقل خود نمودند ديدند تمام عالم از پيش ديده آنها گذشته به طورى كه دو آن با يكديگر جمع نبودند ولى خودشان ثابت و بر همه احاطه نموده اند.
طبيعت گاهى در ضمن حركت صورت هايى اتخاذ مى كند مخالف با صورت سابق و انسان گمان مى كند اين صورت لاحقه بغته و يك دفعه حاصل شده است .
مثلا تخم كه مى رويد بغته صورت نباتى بر او پوشيده مى شود وليكن اين طور نيست بلكه تغيير حالت و صورت و تمام خواص آن تدريجى است .
و همچنين انسان كه در رحم از منى به اين مقام مى رسد دفعه از حالت جماد محض انسان نمى شود، بلكه مراحل بسيار نزديك به هم طى مى كند كه انسان به جهت كمال قرب فرق بين حالت سابق و لا حق نمى گذارد بعينه مثل رشد طفل است كه هر روز بلكه هر ساعت بزرگ تر از ساعت پيش است ، وليكن به جهت كمى تفاوت انسان گمان مى كند تفاوت حاصل نكرده و بلندى قامت او ثابت است بعد از مدتى كه زيادات متراكم گرديده محسوس مى شود.
بين حالت نباتى و حيوانى كه در جنين هست نيز هر روز تغيير حاصل مى شود به طورى كه نبات هر روز ترقى مى كند و وقتى ترقى هاى او متراكم گرديد و به صورت حيوان شد محسوس مى شود و هكذا در ساير امور طبيعت ثابت نيست يا رو به زوال و انحطاط است يا رو به ترقى .
منبع:پندهای حکیمانه