در محضر مبارك حضرت علامه طباطبائى (صلى الله عليه و آله ) كه بنده با جمعى از آقايان ، ديگر، دوستان دانشمند فاضل ما، آقايانى بودند ......
در محضر مبارك حضرت علامه طباطبائى (صلى الله عليه و آله ) كه بنده با جمعى از آقايان ، ديگر، دوستان دانشمند فاضل ما، آقايانى بودند كه ما چندين جلد كتاب بحار را در محضر شريف ايشان از بدو تا ختم ، خوانديم ، بنده همه را در دفتر خاطرات يادداشت كرده دارم ، كه مثلا معاد بحار را كى شروع كرديم ، كى تمام شد، و توحيد بحار را در محضر مباركشان كى شروع كرديم ، كى تمام شد.
اصل قرآن و سنت است ، و تمام اين علوم ، آن فلسفه كه عقل و استدلال و برهان و منطق است ، براى اين است كه آن خطبه هاى توحيدى حضرت وصى (صلى الله عليه و آله ) و ديگر فرموده هاى ائمه اطهار (عليهم السلام ) ما را و آيات قرآنى را ادراك كنيم .
اگر برهان و استدلال نبوده باشد، اگر علم عرفان ، عرفان نظرى نباشد، اگر فلسفه الهى نباشد، چه كسى بايد به اين حرف برسد؟ و چگونه مى توان اينها را حل بكند؟ تمام اين علوم و فنون ، براى اين است كه به آن مقام برسيم ، يعنى به منطق وحى آشنا بشويم ، باز به عرض مى رسانم كه : (( للاعتلاء الى فهم الخطاب المحمدى (صلى الله عليه و آله )) ).
بالاخره ، عمده خود طلبه است . طلبه كه عاشق باشد، تشنه باشد، خواهان باشد، مثل تشنه اى است كه خداوند، آب را براى او آفريده است ؛ همان طورى كه تشنه آب مى خواهد، آب هم تشنه تشنه است .
منبع:جلد سوم پندهای حکیمانه