انسان از بين رفتنى نيست ، باقى و بر قرار است ، منتها با يك معنى لباس عوض مى كند و به يك معنى جا عوض مى كند،.....
انسان از بين رفتنى نيست ، باقى و بر قرار است ، منتها با يك معنى لباس عوض مى كند و به يك معنى جا عوض مى كند، از رحم مادر به دامان مادر به گهواره ، به مكتب و مدرسه و... انسان موجودى است ابدى و بر اساس قرآن و عرفان و برهان ، علم و عمل انسان سازند. علم و عمل جوهرند، عرض نيستند و حقيقه سرشت گوهر روان مى شوند، غذاى جان مى گردند، آن چنان كه آب و نان ، غذاى بدن مى شوند و غذا مطلقا چه مادى و چه روحانى ، از سدنه از اسم شريف باقى هستند.
الباقى - يكى از اسماء الله سبحانه است و غذا از خدمه اسم باقى مى باشد. يعنى غذاى جسمانى سبب بقاى بدن و غذاى روحانى سبب بقاى نفس ناطقه انسانى است . با اين ويژگى كه غذاى جان پرور از ماوراى طبيعت است و دستخوش حوادث طبيعت قرار نمى گيرد، باد و باران در او اثر نمى گذارند، آب و خاك سبب اضمحلال و متلاشى شدن آن نمى گردند و همچنين ساير امور مادى نمى توانند دست تصرف به سوى ماوراى طبيعت دراز كنند.
غذايى كه طعمه جان مى شود اتحاد وجودى با نفس ناطقه كه فراتر از طبيعت است پيدا مى كنند و براى هميشه باقى و برقرار مى ماند. پس انسان روز و شب در طريق ساختن خويش براى ابد است .
اين انگيزه و هدف و ايده ، همواره در مد نظر اولياى الهى بوده و هست و ريشه عرفان عملى ، همين حقيقت است