زمان اندر نظام آفرينش |
وجودى واجب است درگاه بينش ......... |
زمان اندر نظام آفرينش | وجودى واجب است درگاه بينش |
بديهى است كه وجوب وجود زمان ، همانند وجوب ديگر موجودات امكانى از عقل اول تا هيولاى اولى ، وجوب بالغير است زيرا كه وجوب ذاتى از اسماء مستاثر الهى است كه احدى را بدان راه نيست از دير باز تا حال مسئله زمان و اصل وجود آن ، و ماهيت و حقيقت زمان در فلسفه اسلامى و غير آن مطرح بود. جناب شيخ رئيس آراء در باب زمان ، تا زمان خودش را در شفا نقل كرده است و بعد از وى نيز آراء ديگرى وارد عرصه تحقيقات علمى گرديد.
آراء و عقائد در باب زمان :
عده اى آن را يك امر غير موجود و موهوم پنداشته اند كه ادله آنها مورد نقض قرار گرفت .
قائلين به وجود زمان در خارج ، گروهى آن را جوهر و عده اى آن را عرض دانسته اند و قائلين به جوهر بعضى آن را جوهر جسمانى يعنى فلك اطلس دانسته و عده اى ديگر قائل به جوهر مجرد آنند و مراد از وقوع اشياء در زمان را نسبتى مى دانند كه اشياء با آن جوهر مجرد دارند.
گروهى آن را واجب الوجود دانسته اند و با روايت (( لا تسبو الدهر فان الدهر هو الله )) روزگار را سب نكنيد زيرا دهر همان الله است . موافق دانسته اند.
از زمان ارسطو حرفى مطرح شد كه زمان مقدار حركت است كه نه جوهر مادى است و نه جوهر مجرد و نه عرض غير قار و نه خود حركت ، بلكه مقدار حركت است اين كلام مورد قبول حكماى اسلامى واقع شد با اين تفاوت كه ارسطو و بوعلى زمان را مقدار حركت وضعى فلك اعلى به دور خود مى دانستند ولى جناب صدر المتالهين زمان را مقدار حركت جوهرى مى داند.
براى اثبات وجود زمان ادله اى اقامه شد كه جناب آخوند در اسفار آن ادله را نقل و بررسى كرده است بيان ديگر آنكه زمان در نشئه طبيعت را اصلى مفارق است كه دهر نام دارد كه دهر روح زمان است و نسبت دهر به زمان نسبت روح به جسد است ، چنانكه نسبت دهر به سرمد. پس سرمد روح دهر است و دهر روح زمان و خطاب به زمان از زبان اهل بيت عصمت عليهم السلام به لحاظ خطاب به اصل و مبدا زمان بوده است كه از مفارقات نوريه و از دار آخرت است .
به هر حال زمان را چه جوهر مادى بدانيم و يا جوهر مجرد و يا عرض غير قار و يا خود حركت و چه مقدار حركت وجود او همانند وجود ديگر ممكنات واجب بالغير است و برداشتنى نيست .
منبع:شرح دفتر دل