آفتاب آمد دليل آفتاب
در ابتناى قرآن و عرفان بر برهان
فن برهان چه لم آن , و چه ان آن , قلب علم منطق و روح آن است . و برهان لنفسه دليل است . و دليل در دليل بودنش دليل نمى خواهد كه
و , به تعبير ثقيل و وزين عارف بزرگ شيخ اكبر محيى الدين عربى در آغاز فص عطر آگين محمدى ( ص ) از فصوص الحكم([ : الدليل دليل لنفسه]( ( ص 472 شرح قيصرى چاپ سنگى ايران ) .
گفتار بى دليل را چه ارج و بهاست و چه كسى آن را پذير است ؟ آن آيت قرآن كه برهاني نیست كدام است ؟ و آن روايت كه با راز دليل دمساز نيست به چه نام است ؟ و آن حكم محكم حكمت متعاليه و شهود اصيل و صافى عرفان كه بر اساس استوار منطق نيست چيست ؟ لذا صدر المتالهين در تعاضد عرفان و برهان در پايان فصل بيست و ششم مرحله ششم اسفار فرمايد([ : البرهان الحقيقى لا يخالف الشهود الكشفى]( ( ج 1 ط 1 ص 189 ) يعنى عرفان واقعى از برهان حقيقى جدايى ندارد , و برهانى اينچنين با عرفانى آنچنان مخالف نيست و , اين كلامى كامل و در غايت اتقان و ايقان است .
و همچنين در باب ششم نفس اسفار پس از اقامه براهين عقلى بر تجرد آن , در تمسك به ادله سمعيه نيز بر اين مطلب چنين فرموده است([ : فلنذكر ادلة سمعية لهذا المطلب حتى يعلم ان الشرع و العقل متطابقان فى هذه المساله كما فى سائر الحكميات , و حاشى الشريعة الحقة الالهية البيضاء ان يكون احكامها مصادمة للمعارف اليقينية الضرورية , و تبا لفلسفة يكون قوانينها غير مطابقة للكتاب و السنة]( ( ج 4 ط 1 اول فصل دوم باب 6 ص 75 )
يعنى عقل و شرع در تجرد نفس ناطقه هم زبانند , چنانكه در ديگر مسائل حكمت هم , و از شريعت الهى دور است كه احكام آن با معارف يقينى ضرورى سازگار نباشد . و نابودى باد مر آن فلسفه را كه قوانين آن مطابق با كتاب و سنت نباشد .