به نظر شما کتاب اصلا مهم هست یا نه؟
ما خواهان عزت و اعتلا وارتقای جوانان عزیزمان هستیم، به این امید که در آینده از افراد نامور، فاضل و عالم، دانشور، دانا و دانشمند و همگی از ارباب اهل قلم برای کشور جمهوری اسلامی ایران گردند و مدینه فاضلهی کاملی را تشکیل دهند. به حضور جوانان عزیز کشورمان اعم از دبیرستانی و دانشگاهی، دختر خانم و آقا پسر باید عرض کنم که الان که جوانید و زمان کسب علوم و معارف شماست و سرمایهی کسب علوم و معارف را دارا میباشید، باید همت بگمارید که نهال وجود شریفتان ان شاءالله شجرهی طیبهی طوبایی شود که وصف کردم. از الان مراقبت و مواظبت از خودتان را فراموش نکنید و کشیک نفس بکشید که این صنع الهی را که وجود شریف شماست، به دست هوی و هوس ندهید و آن را تباه نکنید. به جوانان عزیز باید عرض کنم: در این سنین، جوانی کتب سودمند مطالعه کنید و از مطالب هرزه، داستانهای پلید و اشعار آلوده دوری جویید.
حدیثی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هست که امام علی (علیهالسلام) در یکی از کوچههای کوفه در حین عبور، جوانی را دید که سرگرم خواندن تصنیفهای هرزه است. آقا به آن جوان فرمود: ای جوان تو داری کتاب وجود خودت را با چه چیزهایی پر میکنی؟ تصنیفهای هرزه برای چه باید در دفتر دل بنگارید که خیلی با ارزش است.
دفتر حق است دل، به حق بنگارش
نیست روا پر نقوش باطله باشد
چرا به جای اشعار آلوده، اشعار حکیمانه در دفتر دل نباشد؟ چرا به جای تصنیفهای هرزه، علوم، معارف و فرهنگ قرآنی و حقایق اسلامی در دفتر وجود انسان حک نشود؟ از کوزه همان برون تراورد که در اوست.
آن کس که سرمایه علمی دارد، حرفش پخته، قلمش سنگین و وزین و آثار وجودیش ارزشمند بوده و محیط بر زمان و مکان است و انسانی است همیشگی. کتاب وجود انسان آن گوهر ماورای طبیعت است که نامش نفس ناطقه و روح و روان است. همان حقیقتی که علوم و معارف هر چه در آن بریزند سعهی وجودی و نورانیتش بیشتر میشود، گنجایشش نیز به مراتب بیشتر خواهد شد.
قدر خود بشناس و مشمر سرسری
خویش را کز هر چه گویم برتری
آن که دست قدرتش خاکت سرشت
حرف حکمت بر دل پاکت نوشت
شیخالرئیس ابوعلی سینا رسالهای دارد که همانند دیگر رسالههایش ارزشمند است، به نام رساله «عهد»، این مرد بزرگ در آن رساله میفرماید: من عهد بستهام با خدایم که قصههای آلوده و افسانههای بیجا و غلط که انسان را به انحراف میکشاند و او را از خودش فراموشی میدهد و از کمالش باز میدارد، مطالعه نکنم. افسانههای آلوده انسان را به لجن میکشاند و باعث میشود انسان قادر به زندگی در اجتماع نباشد. بدبو و متعفن میشود و حتی از خودش بدش میآید و جامعه او را نمیپذیرد و حتی پدر و مادر و دودمانش از او فرار میکنند. چرا جوان به تصنیفهای هرزه و افسانههای پلید رو آورد؟
انسان در این قبیل نوشتهها به خیال خود دل خوش است، نه به عقل. عقل از رمانهای هرزه تبری میجوید. انسان آن است که عاقل باشد و زمام امورش در دست عقل نگه داشت.
و آیا کتاب در پی ریزی تمدن بشر نقشی دارد؟
به عرض میرسانم دربارهی این سؤال شریف شما یک جملهی کوتاهی در آثار پیشینیان هست که در مقام تعلیم و تربیت از اهمیت بسزایی برخوردار است. پیشینیان فرمودهاند: «العلم صید و الکتابه قید» دانش صید و شکار است و کتابت قید و پابند آن دانش است، علمی را که انسان صید و شکار کرده است باید به قلم بیاورد تا فراموش نشود.
کتابهای وزین و سنگینی که در جامعه ما و در کتابخانههای ما در رشتههای گوناگون موجود است، نتیجه تلاش و زحمات طاقت فرسای دانشمندان گذشته است. کسانی که علومشان را قید کرده و به بند کشیدهاند. اگر زحمات آنان نبود، امروزه علوم و دانش به چنین پیشرفتی دست نمییافت.
حدیثی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) هست که وقتی آن حضرت برای چهارمین بار مسموم شدند و آثار زهر در جانشان رخنه کرد و کارگر شد و دیدند که از این نشأه ارتحال میکنند. امام (علیه السلام) چه کرد؟ یکی از کارهای آموزنده امام که حجه الله است – و البته همه کارهاشان آموزنده برای تعلیم بشر است- آن حضرت دستور دادند که برادرزادهها، فرزندان خود و خردسالان دودمانش در منزل جمع گردند ( این مطلب را یعقوبی در تاریخش ذکر کرده است). و با اینها به گفت و شنود نشست و به آنها فرمود: شما امروز خردسالان اجتماع هستید و در آینده پدر و مادر و رجال و نساء اجتماعید، از الان به فکر آینده خودتان باشید که اجتماع بعدی را شما باید اداره کنید.
در ابتدای این فرمایشها به آنان فرمود: با خودتان دفتر و قلم همراه داشته باشید و پیش دانشمندان که میروید حرفهایشان را هدر ندهید، حرفهایی را که میشنوید در دفترتان یادداشت نمایید که یک روز به کارتان خواهد آمد.
جامعه ما به چه موضوعاتی بیشتر نیاز دارد؟
جامعه ما به علوم گوناگون نیاز دارد و آنچه را که عقل و شرع امضاء فرمودهاند همه محترمند و بعد از علم دین که علم انسان ساز است، اجتماع به طبیب، بازرگان معتبر و متدین و حافظان اجتماع نیازمند است. حافظان اجتماع که همان ارتش باشند نگاهدارندهی اجتماعی و سنگر مردمند و حافظ حد و مرز اجتماع هستند. قرآن کریم فرمود ما برای سعادت بشر دو چیز فرستادیم؛ یکی کتاب و دیگری آهن.
در بعضی از تفاسیر عنوان کردهاند که عطف آهن بر کتاب چگونه عطفی است و چه ارتباطی بین آهن و کتاب وجود دارد که اینها به هم عطف شدند؟ نزول کتاب با «انزلنا الحدید فیه بأس شدید» این چه تناسبی با هم دارد؟ بعد فهمیدند که حدید به معنی شمشیر است و استفاده از شمشیر، کار ارتش است. حدید نگاهدارندهی نظام است. مگر جامعهای بدون حدید پایدار میشود؟ «و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب»
همچنین جامعه به صنایع و به دانشوران و آنچه را که عقل و شرع برای تکامل اجتماع و برای حفظ مدینهی فاضله اجازه فرمودهاند، نیاز دارد.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به اصحابشان فرمودند: از شما کسانی باشند که زبان بیگانگان را بیاموزند تا نامهها را بخوانند و بفهمند و حتی امر فرمودند که زبان دیگر قبایل را یاد بگیرند، چرا که زبان هر طایفهای نردبانی است برای رسیدن به مقاصد آن طایفه.
پس آنچه را که جامعه برای نگهداری پیکره اجتماع و مدینه فاضله نیاز دارد، همه پسندیده است و نویسندگان ما نیز برای پروراندن آن حقایق باید دست به قلم ببرند و اولین چیزی که از اهمیت بسزایی برخوردار است، «آدم سازی» است. برای هر گروه، باید معارف و علوم اسلامی به همان نسبت، برایشان به صورت کتاب نوشته شود و غذای روحیشان به اندازه ظرفیت ادراکیشان باشد.
کتاب به معنی سفرهی غذاهای معنوی انسانها و به خصوص نسل جوان اجتماع است. لاجرم کتاب باید انسانساز بوده و در تشکیل مدینهی فاضله نقش داشته باشد؛ و غرض و ایدهی نویسندهی کتاب، نشر بذر معارف در نفوس مستعد باشد. امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دانشمندان را به زارع تشبیه فرموده است، و دلهای پذیرای معارف را به مزارعه، چنانکه در نهجالبلاغه فرموده است: «یحفظ الله بهم حججه و بیناته حتی بودعوها نظرائهم و یزرعوها قلوب اشباههم»
آدمی محتاج است به تحصیل علوم معنوی و آشنایی با معانی کلمات کتاب هستی، و فراگرفتن و حرف و آنچه که وسایل و لوازم زندگی مدینهی فاضله انسانی بدان نیازمند است و موجب ترقی و تکامل تمدن بشری است. این کتاب است که بهترین سبب و وسیله برای رسیدن این آرمانهای ارزشمند دنیوی و اخروی است. بدین لحاظ، کتاب در اجتماع، موقعیت و اهیمت بسزایی دارد و ارباب قلم نیز دارای وظیفهای بسیار خطیر و سنگین هستند. انسان باید بکوشد تا خود کتاب و کتابخانه زنده باشد و به قول شمس مغربی:
مرا به هیچ کتابی مکن حواله دگر
که من حقیقت خود را کتاب میبینم
این مطلب بدین معنی است که علم و عمل در حقیقت، جوهر انسان سازند، و انسان آنچه را فرا گرفته و بدان عمل نموده است، گوهر ذات او میگردد. و به عبارت دیگر: علم و عمل خود سازنده وجود است. هر خردمند فرزانه بنگرد که در شب و روز، خودش را چگونه میسازد. و این مطلب وزین، بر اصل استوار و پایدار اتحاد عقل و عاقل و معقول، یعین علم و عالم و معلوم، و هم اتحاد عمل و عامل و معمول است. چه این که عمل را دو روی است، رویی با زمان و ماده است که متصرم و منقضی است، و رویی با ماورای زمان و ماده و طبیعت است که حقیقت گوهر انسان میشود و همیشه باقی و برقرار است. لذا پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم )به قیس بن عاصم فرمود: همهی احوال و نشیب و فراز را که در پیش داری، آن عمل تو است. غرض این که مرد و زن بزرگوار اجتماع ما باید بکوشند تا خود کتاب زنده جاودانه سودمند باشند، که جوهر ذات آنها به نور دانش فروغ گیرد. به قول حافظ شیرین سخن:
گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
یک مقدار دربارهی آثار خودتان صحبت می کنید؟!
اشعارم اعم از غزلیات و قصاید و رباعیات و دوبیتها و ترجیع بند و غیره به همان سبک و بحور عروضی اشعار شعرای پیشین است، اگر چه خوشه چین خرمن انانیم و در کنار سفره آنها نشسته ایم. مثلاً قصیده تائیه عربی ما به نام "ینبوع الحیات" که از اهمیت بسزایی برخوردار است و حاوی چهارصد و بیست و پنج بیت است به سبک تائیه معروف این فارض سروده شده است، بدین مطلع:
بدأت ببسم الله عین الحقیقه
نطفت به فی نشأه بعد نشأه
و قصیده یائیهی فارسی ما به نام "صحراویه" شامل یکصد و بیست و دو بیت به سبک قصیده یائیهی معروف میرفندرسکی سروده شده است، بدین مطلع:
گرنه کارت دلبری و غارت و یغماستی
پس چرا اینسان جمال خویش را آراستی
"دفتر دل" در میان سرودهایم دارای شأنی خاص است، و آن به سبک گلشن راز عارف شبستری، شامل نوزده بند، به عدد حروف "بسم الله الرحمن الرحیم" سروده شده است. دیوان قسمتی از اشعارم که بیش از چهار هزار بیت است، یک بار به طبع رسیده است و طبع دوم آن با اضافه قریب به هزار بیت است.
کار دیگر ادبی بنده، تصحیح کتاب کلیله و دمنه و ترجمه دو باب دیگر آن به همان سبک قلم نصرالله منشی است که حقاً در تصحیح این کتاب و ترجمه آن دو باب، زحمت بسیار کشیدهایم. کار دیگر ادبی بنده، تصحیح گلستان سعدی است. و کار دیگرم تصحیح و تعلیق "نصاب الصبیان" است که نخستین اثر قلمی بنده و موشح به تفریظ استاد علامه شعرانی است. هر یک از این کتابها مکرر به طبق رسیده است. اثر علمی دیگرم که آن را هم باید در عداد کارهای ادبی من محسوب داشت، اعرابگذاری و تصحیح اصول کافی در دو جلد است که مکرر به طبع رسیده است.
به کدام یک از علوم علاقه بیشتری دارید؟
طباع مختلف است، فرمایشی شیخالرئیس ابوعلی سینا در شفا دارد، ایشان میفرماید: "مزاج معتدل از هیچ رشتهای انزجار پیدا نمیکند و خواهان همه رشتهها و علوم و معارف است".
انسانی که دارای اعتدال مزاج است، از هیچ یک از رشتههای علوم، زده نمیشود، بلکه خواهان علم است و میخواهد همه چیز را بداند. بنده نیز به اندازه ظرفیت و قابلیت خودم الحمدلله از هیچ رشتهای روی گردان نبودم و به آن مقدار که برایم میسور شده، استقبال نمودهام. بحمدالله در همه این رشتهها، تألیف و تصنیف دارم و در مقابل استاید گرانقدری سالها زانو زدم و در رشتههایی چون فقه، اصول، ریاضیات، ادبیات فارسی، عربی، هیئت و نجوم، حکمت، عرفان، طب، حدیث و به قول بعضی از آقای در علوم غریبه در علم اوقاف، حروف، آلات رصدی و زیجات تألیفات گوناگون دارم.
کدام یک از آثارتان را نسبت به تألیفات دیگر بهتر و بیشتر میپسندید؟
باید رشتهها را دسته بندی کرد. مثلاً بنده چند اثر در علوم ریاضی دارم که از جمله "وقت و قبله و دروس هیئت" است. این کتاب را چند بار در حوزه علمیه تدریس نمودهام. در علوم عقلی تألیفات مختلفی دارم، مانند "عیون مسائل النفس" که 66 عین و شرح آنها میباشد و در معرف نفس است و کتاب "اتحاد عاقل به معقول" که هر دوی اینها به عنوان کتاب سال شناخته شدند. یا از جنبهی حدیثی جلدین اصول کافی که در اعراب گذاری آن زحمت زیادی کشیدم. همچنین در زمینه حدیث، پنج جلد شرح نهجالبلاغه میباشد که از جنبه تاریخی و ادبی و تحقیقات، اهمیت زیادی دارد. کتاب "شرح فصوص قیصری" با تصحیح و حواشی بنده که چند بار در حوزه درس گفتهام و الان مشغول چاپ آن هستند، الهیات شفا، نفس شفا، با تصحیح و تعلیقات بنده در دست طبع میباشد و یا "کشف المراد" علامه حلی و " تذکره آغاز و انجام" خواجه نصیرالدین طوسی که هر یک با تصحیح و شرح بنده تا کنون چند بار به طبع رسیده است. همچنین کتب دیگر که یکی یا دو تا نیست و تا کنون هفتاد اثر به چاپ رسیده، و همه کتب علمی و فکری است و با دقت و توجه نوشته شده است.
آیا تا کنون دست به احیای آثار علمی علامه شعرانی رحمه الله علیه زدهاید؟
مختصری از آنها را به چاپ رسانده و بعضی از آنها را نیز تصحیح نمودهام. ان شاء الله قصد دارم همه آثار و تألیفات ایشان را به صورت چند جلدی، به طبع برسانم. در حال حاضر به تنظیم آنها اشتغال دارم.
گویا حضرتعالی به زبان فرانسه نیز مسلط هستید. درست است؟
زبان هر قوم و فرقهای نردبان رسیدن به معارف آن فرقه است. گفت: "دستم تهی است، ورنه خریدار هر ششم" بنده سرنوشت تحصیلی خیلی پرحرفی دارم، در غزلی راجع به خودم گفتهام:
منم آن تشنهی دانش که گر دانش شود آتش
مرا اندر دل آتش همی باشد نشیمنها
اگر مقدورم بود تمام زبانهای دنیا را فرا میگرفتم. ما روی عشق و علاقه به زبان زمانمان که "فرانسه" بود و در آن موقع بسیار رایج بود به فراگیری آن پرداختیم. استادمان علامه شعرانی رحمه الله علیه زبان فرانسهاش بسیار قوی بود. کتب طبی را که پیش ایشان میخواندیم، از جمله " تشریح" به زبان فرانسه بود. همین کتب طبی و کتب ریاضیات و ... باعث شد که ما زبان فرانسه را دنبال کنیم. بنده کتب ارزشمندی به زبان فرانسوی دارم و آنها را مطالعه میکنم.
اگر دستم میرسید و با هزاران اگر دیگر، مایل و علاقهمند بودم که دیگر زبانها را نیز فرا بگیرم، و از هیچ علمی و زبانی انزجار ندارم. همان طوری که شیخ الرئیس فرمود: افرادی که اعتدال مزاج دارند، انزجار برایشان پیش نمیآید. شاکرم خدای سبحان را که بنده نیز چنینم.
چه توصیهای برای خوانندگان، نویسندگان و ناشران دارید؟
هفته کتاب، در حقیقت، تجدید عهد و تذکره و یادآوری برای احیای کتاب، فرهنگ، علوم ، معارف و آشنایی با علم و عالم است. این اسم گذاریها که ایام خاصی را برای اینگونه کمالات انسانی و اسباب و علل مدینهی فاضله شدن اجتماع قرار دادهاند. در حقیقت به لحاظ اهمیت مقصود و مطلوب است که در سال، یک هفته را به نام هفته ی کتاب قرار داده اند، تا یک هشدار، تذکره، تأکید، تشدید و تشویق برای نفوس مستعد باشد و انسان غذای روحی و معنوی خودش را فراموش نکند. چون در عالم طبیعت، داعی فراوان است و به سوی خود میکشاند، به همین دلیل باید یک منبهی و متذکری باشد که به انسان توجه بدهد. از اصل غافل نشوید، خودتان را فراموش نکنید، طوری نباشد که خانهای ساخته و پرداخته و مجلل و زیبا داشته باشید، اما درون خانه یک مردار متعفن و بدبویی افتاده باشد.
آنانی که به دنبال طبیعت میروند و فقط آن را آرایش میکنند و ظاهر خودشان را زینت میکنند و به دنبال مادیات هستند. اینان خودشان و حقیقتشان را فراموش کردهاند. هفته کتاب یک آگاهی و تنبه است برای اشخاصی که آن باطن، اصل و مغز را فراموش نکنند و فقط قشر را زینت نکرده و نپرورانند. به قول شیخ اجل سعدی، "خط زشت را با آب طلا نوشتن"، شخصی که تعلیم خط ندیده، آب طلا دلیل بر ممتاز بودن خط او نیست، خط را شأنی است و صاحب خط را شانی دیگر.
جوانان ما باید بدانند که صورت زیبای ظاهر، نعمت الهی است. داشتن چشم، اندام، اعضاء و جوارح سالم از نعمات الهی است. ولی به اقتضای آمد و شد شب و روز، این نهال پیر خواهد شد. امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام فرمودند: همان طوری که روز و شب از شما میگیرند، شما نیز از شب و روز بگیرید. یعنی شب و روز که بر شما میگذرد و مقداری از ریسمان عمر را کوتاه میکند. شما هم از این شب و روز بگیرید و ببینید امروز که از شما گذشت، چه اندوختید و چه دارید. صورت و ظاهر این روز گذشته ، شما بنگرید در معنا چه داری و چه کسب نمودهاید. به قول عارف رومی:
روزها گر رفت، گو رو باک نیست
تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست
حالا که روز تو سپری شد، جان تو، سر تو، علم و کمالات و حقایق آن سویی تو بماند. در لغت عرب دو واژه "غُبن" داریم و "غَبن". غَبن زیان در زرها است و غبن در رأیها. کسی که زیان مالی کرد، مغبون است (مشتق از غبن) و کسی که زیان معنوی کرد مغبون است (مشتق از غبن). غبن و غبن با هم تفاوت دارند؛ غبن، ضرر در مال است و غَبَن ضرر در علم و معارف است.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: "من ساوی یوماه فهو مغبون" کسی که دو روزش یکسان باشد، مغبون است. یعنی ضرر معنوی کرده است. جوانی که دیروز و امروزش در سرمایه علوم و معارف یکسان باشد، خودش را ارزان فروخته است، تا چه رسد که خدای ناخواسته به قهقرا برود، یعنی امروزش بدتر از دیروزش باشد، این دیگر بدا به حالش.
امیدواریم این نامگذاریها، یادآوریها که دلسوزان اجتماع برای تنبه و آگاهی دادن به اجتماع انجام میدهند، افراد اجتماع نیز فایده ببرند و برایشان مایهی هشیاری باشد. زینت طاقچهشان کتاب باشد نه مجسمه سگ و گربه.
انسان عاشق، عالم، عارف، خواهان علوم و معارف، کتابخانه دارد. زینت طاقچهاش کتاب است نه مجسمه! مجسمه به چه کارش میآید. چیزی را بخواهید که برایتان پاینده است.
و دست آخر اینکه فکر می کنید چرا تیراژ کتابها در کشور پر جمعیت ما پائین است؟
ان شاء الله که فرهنگ توسعه پیدا میکند، همان طوری که امروزه نیز شاهد پیشرفت معلوم و معارف هستیم. به همت والای معلمان و اساتید حوزهها و دانشگاهها و مدارس و مربیانی که در اجتماع هستند، فرهنگ کتابخوانی توسعه بیشتری پیدا خواهد کرد و تیراژ از سه هزار به سیصد هزار و بالاتر میرسد.
البته بعضی کتابها سبک هستند و مطالبشان ساده است و طبعاً مشتری بیشتری دارند، اما برخی کتابها سنگین میباشند و قهراً مشتری کمتری نیز خواهد داشت. در مورد کتابهایی که از نظر مطالب سنگین هستند، باید گفت:" رَخْش میباید تن رستم کشد" آنها چون غذاها و لقمههای سنگین علوم و معارف در سطح بالاتری هستند. باید بالا آمد و زحمت کشید، جوانان اجتماع را به سوی تعالی عروج داد تا ان شاءالله در جامعه کتب علمی بیشتر شوند و نویسندگان و ناشرین بازارشان گرمتر و رایجتر گردد.
با تشکر از حضرت عالی که این وقت را در اختیار ما قرار دادید.
گفتگو با علامه. تشیع