خاطره ای از ایام طلبگی
روحانيون بزرگوار ما از طلبه شدن ما بسيار خوشحال بودند كه باز در مسجد جامع آمل چند نفر طلبه نوبر گرد آمدند و درس و بحث كتب دينى و نشر معارف قرآنى شروع شده است و كفر بى دست و پا آن همه تلاشى كه كرده است تا چراغ الهى را خاموش كند و دين و قرآن را از ياد مردم ببرد، نتوانسته است و نشده است و هم هرگز نه مى تواند و نه مى شود «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» و به گفتار استوار عارف رومى:
مصطفى را وعده كرد الطاف حق
گر بميرى تو نميرد اين سبق
اى رسول ما تو جادو نيستى
صادقى هم خرقه موسيستى
هست قرآن مر ترا همچون عصا
كفرها را دركشد چون اژدها
تو اگر در زير خاكى خفته اى
چون عصايش دان تو آنچه گفته اى