دختر آیت الله حسن زاده آملی، از زندگی شخصی و دغدغه های امروز استاد برایمان می گوید

 

*خانم حسن زاده! گویا شما دروس حوزوی را در محضر پدر تلمذ کرده اید. موافقید گفت و گو را با همین موضوع آغاز کنیم؟

بله، من از دوران راهنمایی در محضر پدر تحصیل حوزوی را آغاز کردم و به علت علاقه شدیدم به دروس الهیات و عرفان، تعدادی از کتابهای  استاد را به صورت خاص در محضر ایشان درس گرفتم؛ کتابهایی مانند« معرفت نفس»،«الهی نامه» و «دفتر دل». به لطف خدا و با راهنماییهای حضرت علامه هم اکنون در حال نوشتن رساله دکتری خود در موضوع عرفان اسلامی هستم.

*حضرت استاد به همه فرزندان خود تدریس می کردند یا شما استثنا بودید؟سوال دیگر این که روش ایشان در آموزش های خانوادگی چه بود؟

ایشان برای تمام فرزندانشان از سوم راهنمایی تدریس جامع المقدمات را آغاز کردند. بعد از آن هم به تدریس ادبیات فارسی می پرداختند، تاکید ویژه ای داشتند که تحصیل ادبیات فارسی برای طلبه دینی ضروری است، به همین دلیل کتاب های کهن فارسی مانند کلیله و دمنه، بوستان و گلستان سعدی، بخشی از مثنوی معنوی و دیوان حافظ را به طور ویژه به فرزندان خود می آموختند و بعد سراغ دروس تکمیلی در سطح بالاتر می رفتند. نکته ای که در این میان حائز اهمیت است، تاکید پدر  بر علایق فرزندان بود. ایشان از همه ما می پرسیدند که دوست داری در کنار دروس حوزوی، چه کتابی را بخوانی و در این زمینه بسیار راهنمای ما بودند. مثلا یکی از برادرانم به ادبیات فارسی علاقمند بود و پدر بسیار به او کمک کرد، بحمدالله ایشان علاوه بر تحصیل علوم حوزوی در سطوح بالاتر و ملبس شدن به لباس روحانیت، در زمینه هنر و ادبیات نیز صاحب نظر بوده و هم اکنون سردبیر چند مجله تخصصی است. یکی دیگر از برادرانم در حوزه علم اعداد از خود علاقه نشان داد و با آموزش علامه توانست در این زمینه تبحر خاصی پیدا کند. دو برادر دیگرم نیز استعداد هنری در عرصه خوشنویسی و خطاطی داشتند که پدر فوت و فن های خوشنویسی را به آنها آموخت و حالا هر کدامشان استاد خط هستند. من و خواهرم نیز به اندازه ظرفمان از برکت های وجودی پدر بهره بردیم. به این موارد اشاره کردم برای آن که بگویم ایشان همیشه علایق فرزندان خود را در نظر می گرفتند و سعی می کردند با آموزش و پرورش، استعدادها را در آن زمینه باور سازند.

*یعنی هیچ اجباری در تربیت علمی و دینی فرزندان به خرج نمی دانند؟

به هیچ وجه اهل اجبار نبودند؛ نه در تحصیل علوم و نه حتی در مسائل سلوکی؛ فقط از ما می خواستند که واجبات را ترک نکنیم، تنها براین مسئله تاکید شدید داشتند. خانواده پدری علامه نیز تقریبا همین وضع را داشت. پدربزرگ ما روحانی نبود، ولی حضرت علامه بارها فرموده اند که پدرشان انسانی الهی و فردی بسیار مذهبی بود و به هیچ وجه فرزندانشان را مجبور به انجام کاری نمی کرد که برایشان مشکل باشد و در تعلیم و تربیت فرزندانشان بسیار کوشا بود و همین احساس مسئولیت و ظرافت ایشان باعث شد که پدر از پنج سالگی به مکتب بروند و قرآن و احکام بیاموزند. ایشان از همان کودکی عطشی وصف ناپذیر نسبت به فراگیری علوم دینی داشتند. حالا بر بسیاری از رشته ها تسلط دارند و به همین دلیل لقب «ذوالفنون» گرفته اند.

*اتفاقا سوال بعدی من در همین خصوص بود، حضرت استاد بین علوم مختلف تاکید ویژه ای بر یک رشته خاص دارند یا نه؟

حتما می دانید که پدر در چندین رشته دانشگاهی و حوزوی مجتهد هستند، از ادبیات، عرفان و فلسفه گرفته تا نجوم و ریاضیات و طب. برخلاف تصور برخی، من هرگز ندیدم که ایشان یکی از علوم را بر دیگری ترجیح دهند. معتقدند که همه علوم برای ارتقای نفس ناطقه انسانی و تکامل نفوس بشری به کار می آیند به شرط ان که صحیح استفاده بشوند و مکمل باشند. با این حال، باید بگویم که پدر تاکید فراوانی بر یادگیری زبان  های خارجی دارند و می فرمایند برای دستیابی به نظرات و عقاید دیگران، و نقد و بررسی آنها و جواب گویی به شبهاتی که از سوی آن ها مطرح می شود باید به زبان های خارجی تسلط داشت. به هر حال برای نقد آرای دیگران،نخست باید منابعشان را مطالعه کرد و بعد به مباحثه به عالمانشان پرداخت، اگر به زبان آنها مسلط نباشیم این هدف محقق نخواهد شد. استاد پس از ان که به زبان عربی مسلط شدند به یادگیری زبان فرانسه پرداختند. امروز کتابهای بسیاری از فیلسوفان غربی به زبان فرانسه در کتابخانه پدر موجود است که همه انها را مطالعه کرده اند و اشراف کامل بر عقاید این افراد دارند. بارها به ما فرموده اند که من مسلمان تقلیدی نیستم، بیشتر مکاتب مادی و غربی را بررسی کرده ام و فهمیده ام که انها ردبرابر سوالات فیزیک و متافیزیک به طور جامع پاسخی ندارند، از همین طریق به پوشالی بودن آنها پی بردم. بعد از آن هم به سراغ ادیان مختلف رفتم و پس از تحقیقات کامل، فهمیدم که هیچ کدامشان کلام و حرفی را به اتقات قرآن و کلام ائمه اطهار ندارند، لذا دین اسلام را پذیرفتم و بحمدالله شیعه دوازده امامی هستم.

*خانم حسن زاده!می خواهیم بدانیم این روزها استاد مشغول چه کارهایی هستند و اصلی ترین دغدغه شان چیست؟

این روزها، حضرت علامه مانند گذشته با کتابهایشان زندگی می کنند و مشغول تنظیم آثار و نکمیل آثار ناتمام گذشته هستند،گرچه بسیار کندتر از گذشته فعالیت می کنند. حتما می دانید که ایشان حدود 180عنوان تالیفی دارند که تاکنون90مورد ا نها به چاپ رسیده است. دغدغه فعلی ایشان چیزی نیست جز تکمیل و نشر همین آثار ناتمام.از این گذشته، ایشان به موضوع سلامت جسم و تندرستی بدن اهمیت بسیاری می دهند. زمانی که در قم زندگی می کردیم، هر روز صبح، قبل از تشریف فرمایی به مدرسه معصومیه و تدریس، در حیاط منزل قدم می زدند. الان نیز در دو وقت صبح و عصذ، پیاده روی می کنند؛ بخش ثابت برنامه روزانه ایشان، قرائت قرآن است.

*شما سال ها در محضراین عالم بزرگ زندگی کردید، می خواهم کمی از خاطرات تلخ و شیرین این سال ها برایمان بگویید.

یکی از خاطرات تلخ من از زمان کودکی،مربوط به روزهایی می شود که ایشان برای تبلیغ از خانواده دور می شدند، ماه های محرم و صفر و رمضان برای ما، مدام با جدایی از پدر همراه بود. وابستگی ما به استاد بسیار زیاد است و واقعا نمی توانیم دوری ایشان را تحمل کنیم.اما آخرین خاطره تلخ زندگی ما، مربوط به روزهایی می شود که مادرم از دنیا رفت، این داغ بزرگ ضربه سنگینی به خانواده به خصوص پدر بزرگوارم وارد کرد. ایشان مدتی را در غم مادرم به سوگ نشستند. بارها پس از وفات مادرم فرمودند:« تاکنون فکر می کردم دست من بوده که این آثار را به رشته تحریر می آورده، ولی حالا فهمیده ام که همدلی مادرتان بوده که باعث شده من این آثار را بنویسم، او برای من محیطی آرام فراهم آورد که توانستم « زکات العلم نشره» را محقق سازم» پس از وفات مادرم با توجه به کهولت سن استاد، امکان تنها زندگی کردن برایشان فراهم نبود. شاید برایتان جالب باشد بدانید، تهیه ما یحتاج روزانه منزل از قبیل نان و لبنیات و... بعهده حضرت علامه بود و اجازه نمی دادند زحمت این کار بر دوش فرد دیگری بیفتد. پس از رحلت مادرم، ایشان به هیچ وجه راضی نشدند که شخص دیگری بخواهد کاهای منزل را انجام دهد. به هر حال با اصرار های ما پذیرفتند به تهران بیایند و ما خدار ا شاکریم که می توانیم اینجا خدمتگذار ایشان باشیم. البته ناگفته نماند که استاد هر ماه چند روز به قم تشریف برده و عمده کارهایی که انجام می دهند، تشرّف به حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها) و همچنین سر زدن به کتاب فروشی های خاصی است که در قم می شناسند تا برخی آثار مورد نظرشان را خریداری نمایند. علاقه ایشان به خرید کتاب بسیار محسوس است، آنقدر که هر سال در نمایشگاه بین المللی کتاب حاضر می شوند و آثار مورد نیازشان را تهیه می کنند.

شیرین ترین خاطره ای که از پدر دارم نیز مربوط به روزهایی می شود که در حضور ایشان درس می خواندم و یاد می گرفتم، به ویژه در حوزه عرفان نظری.

*حالا که به عرفان نظری اشاره کردید، بد نیست نگاهی به دیدگاه های عرفانی حضرت علامه، داشته باشیمو متاسفانه عرفان در دنیای امروز مثل کالایی شده که بیشترین تقلبی اش یافت می شود، اصلی تریت ویژگی عرفان مورد تایید استاد چیست؟

در دنیای امروز، بسیاری از مکاتب عرفانی کاذب، سعی در ترویج افکار غیر معتبر خود دارند، از عرفان های یهودی و سرخپوستی گرفته تا عرفان هندی و مکاتب کاذب دیگر. هر کدام هم روشی را برای ترویج جهان بینی خود دارند؛ یکی روزه سکوت برگزار می مند و دیگری کلاس های مراقبه و قس علی هذا.

غالبا در این کلاس ها فردی به نام «مرشد» وجود دارد که با رفتارهای خارق العاده سعی می کند خود را ثابت کند و محبوبیتش را افزایش دهد. درسی که در حوزه عرفان از پدر آموختم، چارغ راهی شد تا راه درست را در این میانه تشخیص دهم.. علامه به ما آموخت که نفس ناطقه انسانی، دارای خاصیتی بسیار بالا و پر رازش است، اگر نفس را از کثرات دنیوی و قیل و قال ها نجات دهیم و به وحدت برسانیم، طوری که تجمّع حاصل کند، به کمالات ویژه نایل می شویم و برخی از امور ماورایی را درک می کنیم. علامه بارها در حوزه عرفان فرموده اند که این مراتب باید پایدار و الهی باشد نه شیطانی. اگر در مسیر رضای پروردگار حرکت کنیم به آن سعادت عرفانی دست خواهیم یافت؛ در غیر این صورت بسیاری از مرتاضان هندی هم بر اثر ریاضت های طولانی و اسیر کردن نفس، می توانند قدرت های چشمگیر به دست آورند. گاهی که به پدر خبر می دهند که فلان مرتاض، چهل روز خود را از درختی سر و ته آویزان کرده و قوت شبانه روزش یک دانه خرماست! استاد هم با صراحت، مهر بطلان بر عمل این افراد می زنند، چرا که  با اسلام مخالفتی روشن دارد.

*می خواهم بدانم که حضرت استاد، چه ویژگی هایی را برای شناخت عرفان مورد تایید دین اسلام معرفی کرده اند؟

علامه بارها فرموده اند که خط کش درستی و نادرستی اعمال انسان ها، قرآن وسیره اهل بیت است؛ هر رفتاری که ذره ای از این خط کش فاصله داشته باشد، قال قبول نیست. ایشان، هم در کتاب های عرفنیشان و هم در تذکره های شفاهی شان، براین نکته تاکید بسیار دارند که معیار، قرآن و اهل بیت است و هر چه خارج از این معیار باشد مردود شمرده می شود.

منبع: هفته نامه خبری تحلیلی  پنجره شماره۸۳

منبع«وبلاگ برادر بزرگوارم جناب آقای دامادی. حامل اسرار