قلم از نعمت سخندانى
آمده بر سر سخنرانى
زآب كوثر بشست صورت لوح
بهر تحرير وصف انسانى
كه پس از ختم انبيا احمد
مى نيابى بسان او ثانى
شويم از مشك و از گلاب دهن
گويم اى نور پاك يزدانى
محور دائرات ادوارى
مركز حكمت و جهانبانى
لنگر كشتى جهانهايى
كهكشان سپهر امكانى
بحر لطف و سخا و ايثارى
ابر نيسان جود و احسانى
كوه حلم و وقار و تمكينى
سد طوفان جور و طغيانى
روح شهر ولايت رجبى
سر ماه رسول شعبانى
هم كه شهر الله مبارك را
ليلة القدر با همه شانى
آب اكوان وام امكانى
طوبى و سدره اى و رضوانى
رق منشور ماسوى اللهى
نور مرشوش عين اعيانى
بر همه كائنات مولايى
كه ولى خداى سبحانى
همت عارفان رهوارى
حجت اهل كشف و برهانى
ديده ام من گداى كويت را
زگدايى شده است كمپانى
صورت از خويشتن كنى انشا
به چهل خانه بهر مهمانى
بر كنى در ز قلعه خيبر
نه بزور غذاى جسمانى
دست پاكت نكرد مس او را
دور اندازيش به آسانى
تا چهل ارش قذف كرد او را
همت و عزم نفس نورانى
كامل آنست اما ته و احيا
يا كه قذفى نمايد اين سانى
او خليفه است همچو مستخلف
بايدش بود آنچه زو دانى
تا قيامت كم است ار گويد
كاملى شرح فعل نفسانى
مصطفى مرتضى شناس بود
نه چو من طفل ابجدى خوانى
به ملاحت مليحتر از صد
يوسف مصر ماه كنعانى
به فصاحت هزار بار افزون
از هزاران هزار سحبانى
تو لسان اللهى كه قرآن را
بدرستى لسان فرقانى
قلب يس و سر طاهايى
هل اتى را عطاى رحمانى
حلقه باب جنت از حلقش
يا على آيد از ثنا خوانى
سوره نسبت است با قرآن
نسبت تو به جمع روحانى
در ميان صحابه خاتم
همه جسم و تو جسم را جانى
فص انگشتر ولايت را
نقش نام تو داشت ارزانى
مصطفى را وصى يكتايى
كه به عصمت و عاى قرآنى
فاطمه آن كه بود بنت اسد
كيست فرزندش شير ربانى
به قضا و قدر غديرت داد
حشمت و شوكت سليمانى
كيست جز تو كه مولدش كعبه است
جز خدا كيست باعث و بانى
باز در خانه خدا بينى
آنچنان ضربتى به پيشانى
اولت مسجد آخرت مسجد
مولد آن اين محل قربانى
گاه توزين وزن انسانها
آن تو مكيال و آن تو ميزانى
تثنيت در امامت است غلط
داند آن را ز عالى و دان
شد خلافت به ظاهر و باطن
قسمت از رسم و راه شيطانى
بهر اسكات خلق نادانى
گفته آمد ز حلق نادانى
تجزيت را چگونه ره باشد
در صفاياى خاص سلطانى
شرط نسبت تجانس است و كجا
آن تو و با فلان و بهمانى
صاحب عصمت و امامت با
دو سه اعرابى بيابانى
آنچه گفتند و آنچه مى گويند
برتر از اين و برتر از آنى
در حقيقت و راى تعبيرى
در عبارت على عمرانى
حسن از فيض قدس مرتضوى
نيك بنموده است در افشانى