شعر گاه نماز از علامه حسن زاده آملی
بر بند بى تراخى در كار دل ميان را
چندان كه خيره سازى از خويش توأمان را
از درد بى امانم گر ناله ام بر آيد
ترسم بلرزه آرد اركان كهكشان را
محبوب دلگشايم از طلعتش گشايد
بينى به پايبوسش سرهاى مهوشان را
رازى كه بد نهفته از آن مه دو هفته
خورشيد خاورش گو در دشت خاوران را
كشف محمدى را بر جان و دل نشانى
خواهى اگر نشانى زان يار بى نشان را
روح القدس دمادم چون مهر مى فروزد
جانرا بدار سويش يابى جهان جان را
در خلوت سحرگه بنموده اند آگه
از رمز نغز پيرى فرزانه نوجوان را
گاه نماز خواهم كز شوق و ذوق نجوى
از عرش بگذرانم آوازه اذان را
از درس و بحث قرآن سر حسن نمايد
تابنده اختران و رخشنده آسمان را
منبع:نرم افزار مجموعه آثار علامه حسن زاده آملی