1- به بسم الله الرحمن الرحيم است تمثلها كه در قلب سليم است
2- چو در عالم زمين و آسمانى است مر آدم را عيانى و نهانى است
3- نهان تو مثال آسمان است عيان تو زمين زير آن است
4- عيان تو نمودى از نهان است نهان تو جهان بيكران است
5- عيان تو يكى نقش نهان است نهان تو نهانى لامكان است
6- عيانت كارگاهى چند دارد كه در اين نشاءه ات پابند دارد
7- چو در اين نشاءه رو آورد كارى يكايك را بكار خود گمارى
8- نهانت را بود هم كارگاهى تمثل ميدهد هر چه كه خواهى
9- چنان معنى بصورت ميكشاند كه صد مانى در آن حيران بماند
10- صعود برزخى چون گشت حاصل بيابى بس تمثلهاى كامل
11- تمثل باشد از ادراكت ايدوست برون نبود ز ذات پاكت ايدوست
12- همه اطوارت از آغاز و انجام همه احوالت از لذات و آلام
13- ز ادراكات تست از ينك دارند تويى خود ميهمان سفره خود
14- چو شد آيينه ذات تو روشن ز گلهاى مثالى مثل گلشن
15- بوفق اقتضاى بال و حالت معانى را بيابى در مثالت
16- مثالى همنشين و همدم تو فزايد نور و بزدايد غم تو
17- رفيق خلوت شبهاى تارت ترا آگه كند از كاروبارت
18- سخن از ماضى و از حال گويد خبرهايى ز استقبال گويد
19- چويابى در خودت صبر و قرارى حضورى در سكوت اختيارى
20- نهان از ديده اغيار باشى عيان و كاتم اسرار باشى
21- به آداب سلوك اهل ايقان بدانجايى رسى از نور عرفان
22- كه تا كم كم ز لطف لايزالى بيابى كشف هاى بى مثالى
23- چو دادى تارو پودت را بتاراج عروج احمدى يابى به معراج
24- بيا در فهم سرى گوش دل ده ز سبحان الذى اسرى بعبده
25- شب معراج احمد را شنيدى مقامات محمد را نديدى
26-چو سر كامل آيد در تمثل تمثلهاست در دور و تسلسل
27- چو گويم اندكى از اين تمثل بگيرد جان جاهل را تزلزل
28-چه كامل هست عين ظل ممدود چو ذى ظلش ندارد حد محدود
29- تعالى الله ز دور ظل ممدود ز احمد تا محمد تا به محمود
30- همه آيات قرآنند آيت كه انسان را نه حد است و نه غايت
31- شب اسرى رسول نيك فرجام قطارى ديد بى آغاز و انجام
32- قطار بى كران اشترانى كه هر يك را بدى بار گرانى
33- سوال از جبرئيل و اين جوابست كه اينها بار علم بوتراب است
34- وصى احمد اينجا بوتراب است در آنجا نام او ام الكتاب است
35- بلى ام الكتاب اين بوتراب است بلى اين بوتراب ام الكتاب است
36- كه يكشخص است و فرش و فوق عرش است همان كه فوق عرش است تا بفرش است
37- هزاران نشاءه مست اين شخص واحد مرا آيات و اخبارند شاهد
38- چو بينى آيت قرآن فرقان بدان آن عين عرفانست و برهان
39- نباشد اين سه راهه گز جدائى كه هر يك نيست جز نور خدايى
40- خدا داند كه صرف ژاژ خايى است كه گويد اين سه را از هم جدايى است
41- سه باشد ارذكا، و شمس و بيضا نباشد جز يكى از حيث معنى
42- ز فارابى شنو ار نكته يابى كه اين يك نكته مى باشد كتابى
43- مرا انسانى بر انسانها امام است كه اندر فلسفه مرد تمام است
44- بلى چون فيلسوف كاملست اين امام امت است و رهبر دين
45- تميز فلسفه از سفطه ده بيا اندر سواد اعظم ازده
46- به قرآن و به عرفان و ببرهان جهانها در تو يك شخص است پنهان
47- بود يك دانه كنجد جهانى اگر افتد بدست نكته دانى
48- تو در حرث نسايى گر چه حارث خداوند تو زارع هست و باعث
49- نگر در حبه نطفه چه خفته است در اين يك دانه هر دانه نهفته است
50- چو تو يك دانه هر دانه هستى ندارد مثل تو يك دانه هستى
51- ز بالقوه سوى بالفعل بشتاب مقام خويش را درياب و درياب
52- شود يك نقطه نطفه جهانى جدا گانه زمين و آسمانى