تاریخ انتشار: 1399/03/14
باب هفتم :1- به بسم الله الرحمن الرحيم است ولى كه اعظم از عرش عظيم است
2- بيا بشنو حديث عالم دل زصاحبدل كه دل حق است منزل
3- امام صادق آن بحر حقايق چنين در وصف بوده است ناطق
4- كه دل يكتا حرم باشد خدا را پس اندر وى مده جا ما سوى را
5- بود اين نكته تخم رستگارى كه بايد در زمين دل بكارى
6- پس اندر حفظ و كن ديده بانى كه تا گردد زمينت آسمانى
7- حقايق را بجود از دفتر دل كه اين دفتر حقايق است شامل
8- نباشد نقطه اى در ملك تكوين مگر در دفتر دل گشت تدوين
9- ز تكوين هم بر تبت اكبر آمد كه حق را مظهر كامل تر آمد
10- مقام شامخ انسان كامل به ما فوق خلافت است شامل
11- خوش آنگاهى دل از روى تولى شرف يابد زانوار تجلى
12- گرت تا آه و سوز دل نباشد پشيزى مر ترا حاصل نباشد
13- و يا باشد دلم را اين حواله كه بى ناله نگردد باغ لاله
14- ترا در كوره محنت گدازد كه تا بر سفره محنت نوازد
15- چه قلب محنت آمد محنت ايدوست عسل مقلوب لسع است و چه نيكوست
16- وزان محنت و محنت به معنى چو وضعشان بود در نزد دانا
17- عذابش عذب و سخط او رضاهست بلا آلا و درد او دوا هست
18- بلى يا بى دلى را كاندر آغاز
خداوندش نموده دفتر راز
19- بسى افرا دامى بى تعليم گذشته از سر اقليم هشتم
20- به چندى پيش ازين با دل به نجوى چنين گفت و شنودى بود ما را
21- دلا يك ره بيا ساز سفر كن زهر چه پيشت آيد زان حذر كن
22- كه شايد سوى يارت باريابى دمادم جلوه هاى يار يابى
23- دلا بازيچه نبود دار هستى كه جز حق نيست در بازار هستى
24- بود آن بنده فيروز و موفق نجويد اندرين بازار جزيق
25- دلا از دام و بنده خود پرستى نرستى همچو مرغ بى پرستى
26- چرا خو كرده اى در لاى و در گل ازين لاى و گلت بر گو چه حاصل
27- دلا عالم همه الله نور است بيابد آنكه دائم در حضور است
28- ترا تا آينه زنگار باشد حجاب ديدن دلدار باشد
29- دلا تو مرغ باغ كبريايى يگانه محرم سر خدايى
30- بنه سپر را بخاك آستانش كه سپر بر آورى از آسمانش
31- دلا مردان ره بودند آگاه زبان هر يكى انى مع الله
32- شب ايشان به از صد روز روشن دل ايشان به از صد باغ گلشن
33-دلا شب را مده بيهوده از دست كه درد يجور شب اب حياتست
34- چه قران آمده در ليلة القدر زقدرش ميگشايد مر ترا صدر
35- بود آن ليله پر قدر و پر اجر سلام هى حتى مطلع الفجر
36- دلا شب كاروان عشق با يار به خلوت رازها دارند بسيار
37-عروج اندر شب است و گوش دل ده به سبحان الذى اسرى بعبده
38- دلا شب بود كز ختم رسولان محمد صاحب قران فرقان
39- خبر آوردت آن استاد عارف كه علم الحكمة متن المعارف
40- دلا شب بود كان پير يگانه به اسهامى ربودت جاودانه
41- در آن روياى شيرين سحر گاه كه التوحيد ان تنسى سوى الله
42- دلا اندر شبست آن لوح زرين عطا گرديده از آن دست سيمين
43- بر آن لوح زرين بنوشته از رز خطابى چون به يحياى پيمبر
44-يا حسن خذالكتاب بقوة بدى اواه و آن پاداش اوه
45- دلا از ذره تا شمس و مجره به استكمال خود باشند در ره
46- همه اندر صراط مستقيم اند به فرمان خداوند عليم اند
47-- دلا باشد كمال كل اشيا وصول درگه معبود يكتا
48- اگر تو طالب اوج كمالى چرا اندر حضيض قيل و قالى
49- دلا خود را اگر بشكسته دارى وهن را بسته تن را خسته دارى
50- اميدت باشد از فضل الهى كه يكباره دهد كوهى به كاهى
51- دلا در عاشقى ستوار ميباش چو مردان خدا بيدار ميباش
52- كه سالك را مهالك بيشمار است بلى اين راه راه كردگار است
53- بود اين سيرت مهمانى عشق كه مهمانش شود قربانى عشق
54- اگر چه عشق خود خونريز باشد ولى معشوق مهرانگيز باشد
55- چو ريزد عشق او خون تو دردم شود خود ديتت والله اعلم
56- شوم قربان آن قربان قابل كه يابد اينچنين ديت كامل
57- نه من گويم كه باشد خون بهايت كه خود فرمود در قدسى روايت
58- كشم من عاشقم را تا سزايش دهم خود را براى خونبهايش
59- خراباتى زعشق او خراب است كه عشق آب و جز او نقش بر آب است
60- خراباتى به عشق و ذوق باشد مناجاتى بذكر و شوق باشد
61- جناب عشق معشوقست و عاشق درآ از پرده عذرا دوامق
62- گرت اوفوا بعهدى در شهود است وجوب امر اوفوا بالعقود است
63- يكى را غفلت آباد است دنيا يكى را نور بنياد است دنيا
64- همه آداب و احكام و شريعت ترا دادند بر رسم وديعت
65- كه تا از بيت خود گردى مهاجر سوى حق و سوى خير مظاهر
66- تويى كشتى و دنياى تو دريا بسم الله مجريهاو مرسيها
67- بسى امواج چون كوه است در پيش به نوح و نوحه روحت بينديش
68- چو نوحى مشهدى ميباش جازم خدايت در همه حال است عاصم
69- ترا كشتى تو باب نجات است هبوطت بسلام و بركات است
70- درين هجرت اگر ادارك موت است چه خوفى چون بقاست و نه قوتست
71- چو شد تا دولت موت تو حاضر خدا اجر تو گردد اى مهاجر
72- اگر مرد ادب اندوز باشى زغاعه هم ادب آموز باشى
73- بمير اندر رهش تا زنده باشى چو خورشيد فلك تا بنده باشى
74- گر اين مردن بكامى ناگوار است دل بيمار او درگير و دار است
75- چنانكه شكر اندر كام بيمار نمايد تلخ و زان تلخى است بيزار
76- ولى در كام تو اى يار ديرين چه شيرين است و شيرين است و شيرين
برچسبها: [۲۹.۰۵.۲۰ ۱۸:۴۰] علامه حسن زاده, علامه, عرفان, علما, بزرگان, سیروسلوک،عرفان عملی, فلسفه, هندسه, نجوم, شعر, علوم, علم, عرفان اسلامی, شیخ عارف؛ واصل به مقام قرب, الله, فانی به الله, باقی بلله, فقیه, فقیه صمدی, عارف مکاشف, مکاشفه, حساب, محقق, متحقق, اسرار, اشعار, تفسیر انفسی, حسن زاده, آملی, ریاضیات, جبر, کمال, انسان, انسان کامل, عرش, عرفانی, عرفا, زندگینامه, اثر, آثار, شعر عرفانی, قم, تهران, بزرگان, مشاهیر, جملات, جملات ناب, نکات ناب, اساتید, فنون, معارف, تدریس, واصل, عارف واصل, فصوص, علامه طباطبایی, ابن سینا, پندهای حکیمانه, دستور اخلاقی, توصیه های سیرسلوکی, دستو رالعملهای عرفانی، کتاب عرفانی، عرفان عملی ، ابن عربی ، سهروردی ، سبک زندگی، سبک زندگی قرآنی ، سبک زندگی ایرانی، فلسفه غرب، علامه، حضرت علامه، ابوالفضائل، موسسه ، موسسه آوای توحید، آوای توحید، موسسه علمی تربیتی آوای توحید، مدرسه معرفتی،ملاصدرا، متعالیه، سبزواری ، ملاهادی، شعرانی، قمشه ای ، رهبری، امام خمینی، عرفان نظری، صدرالدین قونوی، استاد ضیایی، استاد صمدی، استاد حسینی ، استاد حسن رمضانی، استاد یزدان پناه، استاد حسین علیپور ، استاد خسروپناه، علامه طباطبایی، الهی طباطبایی، آموزش مجازی، علوم انسانی، علوم اسلامی توحید ، انسان کامل، حوزه علمیه قم، حرم مطهر، حرم ، عرفا، صوفیه، عارفان صدراسلام، خانقاه، خواجه نصیرالدین طوسی، وحدت وجود، حرکت جوهری ، فیلسوف، فلسفه اسلامی، مصباح الانس
نظرات