1- به بسم الله الرحمن الرحيم است   سراسر انچه قران كريم است
2 -بحق ميگويمت اى يار مقبل    كه قران است تنها دفتر دل
3 -زما صدها هزاران دفتر دل    بيك حرفش نمى باشد معادل
4 -بود هر دفتر دل در حد دل    ازين دل تا دل انسان كامل
5 -در آحاد رعيت شخص و اررث   كه ملك آخرت را هست حارث
6 -همه آثار علميش به هر حد    بود رشحى زقران محمد ص
7 -ندارد فاتحه حد و نهايت    چه قران اندر و باشد بغايت
8 -بود بسم الله اين سوره برتر    زبسم الله سورتهاى ديگر
9 -مر اين ام الكتاب آسمانى    بود سپر لوحه سبع المثانى
10- چه قرانرا مراقب هست محفوظ   زكتبى گير تا در لوح محفوظ
11- لذا در هر يكى از اين مراتب   بود بسم اللهش با او مناسب
12-بود فاتحه در بسم الله خويش    كه از بسم الله ديگر بود بيش
13- بود خود بسمله در نقطه با    كه نقطه هست اصل كل اشياء
14- ولى اين نقطه كتبى نمود است   از آن نقطه كه خود عين وجود است
15- چو نطقه آم د اندر سير حبى   پديد آمد از و هر قشر و لبى
16- بود قران كتبى آيت عين    بود هر يات او رايت عين
17- الف در عالم عينى الوف است   بمانند الف ديگر حروف است
18- حروف كتبيش باشد سياهى    حروف عينيش نور الهى
19- حروف عينيش را اتصال است   حروف كتبيش را انفصال است
20- كه اينجا بوم فصل است جدايى است   و آنجا يوم جمع است و خدايى است
21- تو را خود سر سر تو است قاضى   ندارد حال و استقبال و ماضى
22- كه آن خود مظهرى از يوم جمع است   ولو آن همچو شمس و اين چو شمع است
23- چه يوم جمع يوم الله واصل است   فروع يوم جمع ايام فصل است
24- قضا جمع و قدر تفضيل آنست   خزائن جمع و اين تنزيل آنست
25- قضا علم الهى هست و حشراست   قدر فعل الهى هست و نشراست
26-وليكن علم و فعلى گاه بينش    چو ذات او بود در آفرينش
27- قضا روح و قدر باشد تن او    گل و گلبن او گلشن او
28- ابد در پيش دارى اى برادر    ادب را كن شعارسول اكرم خود سراسر
29- در اول اردحدوث ما زمانى است   دگر ما را بقاى جاودانى است
30- گرت حفظ ادب باشد مع الله   شوى از سرسر خويش آگاه
31- بر آن مى باش تا با او زنى دم   چه ميگويى سخن از بيش و از كم
32- چنانكه هيچ امرى بى سبب نيست   حصول قرب را غير ادب نيست
33- ادب آموز نبود غير قران    كه قران مادبه است از لطف رحمان
34- بيازين مادبه بر گير لقمه    نيابى خوشتر از اين طعمه طعمه
35- طعام روح انسان است قران   طعام تن بود از آب و از نان
36- نگر در سوره رحمن كه انسان   بود در بين دو تعليم رحمان
37- گر انسانى بقرانى معلم    بيان تست رحمانى مسلم
38- لبانت را گشا تنها بيادش    هر آنچه جز بيادش ده ببادش
39- چو مردان حقيقت باش يك رو   خدا گو و خدا جو و خدا جو
40- سقط گفتن چو بر تو چيره گردد   تر آئينه دل تيره گردد
41- چو دل شد تيره آثار تو تيره است   چو سر باب و فرزند و بنيره است
42- اگر اندر دلت ريب و شكى نيست   صراط مستقيم بيش از يكى نيست
43- ترا قران بدين آيين اقوم    هدايت مى كند و الله اعلم