تاریخ انتشار: 1399/03/14
1- به بسم الله الرحمن الرحيم است كه عارف محى عظم رميم است
2- چو خود اسم ولى كردگار است نفخت فيه من روحى شعار است
3- بنفخى جان دهد بر شكل بيجان خرد از او چو مار سله پيچان
4- بگاو مرده با پايش كندهى از آن هى گاو مرده ميشود حى
5- به امرش شير پرده شير گردد بغرد دردم آدم گير گردد
6- زگل سازد همى بر هيات طير دهد در او شود طير و كند سير
7- براى مس سر اسم محيى بخواهد از خدايش كيف تحيى
8- به اذن او بيابد رهنمون را بگيرد چار مرغ گونه گون را
9- چه مرغان شگفت پرفسوسى ز نسر و بط و طاوس و خروسى
10- نمايد هر يكى را پاره پاره به رهر كوهى نهد جزئى دوباره
11- بخواند نام آنان را به آواز كه دردم هر چهار آيد بپرواز
12- ترا هر چار مرغ نهادست كه روحت از عروجش اوفتادست
13- تراتا خست نفس است بطى كه بالاى دلجن در بحر و شطى
14- همى جو شد ز شهوت و يك دانى زخارف آن طاوس است و آنى
15- چو نسرى كركس مردار خوارى ببين اندر نهاد خود چه دارى
16- بكش اين چار مرغ بى ادب را كه تا يابى حيات بوالعجب را
17- عزيز من حيات تو الهى است كه عقل و نقل دو عدل گواهى است
18- طبيعت بر حياتت گشت حاكم نباشد جز تو بر نفس تو ظالم
19- تو انسانى چرا امر دار خوارى چرا از سفره خود بركنارى
20- غذاى تو چرا لاى دلجن شد طباع تو بط و زاغ و زعن شد
21 - زخارف همچو شهوت شد حجاب كه شد از دست تو حق و حسابت
22- ترا شهوت بقرب دوست بايد بدانچه وصف و خلق اوست بايد
23- به بسم الله الرحمن الرحيم است كه عارف صاحب خلق عظيم است
24- ترا زينت بود نام الهى به از اين تاج كر مناچه خواهى
25- بيا نفس پليدت را ادب كن حيات خود الهى را طلب كن
26- بيابى عيسوى مشرب بسى را چو عيسى مى كند احياى موتى
27- ولى اسمى زاسماى الهى است كه او را دولت نامتناهى است
28- چه در دنيا و در عقبى ولى است لسان صدق يوسف نبى است
29- نبى نبود زاسماى الهى لذا آمد نبوت را تناهى
30- نبى است و ولى مشكوة و مصباح ازين دو نور اشباح است و ارواح
31- چو در تو اسم باطن اسم ظاهر يكايك را مقاماتى است باهر
32- بظاهر تجليت آمد دتارت بباطن تحليت باشد شعارت
33- نبى را اسم ظاهر هست حاكم ولى را باطن حاكم هست دانم
34- نبى بايد ولى باشد ولى نه كه مى شايد نبى باشد نبى نه
35- زمشكوة است و از نور ولايت هر آن فتحى كه پيش آيد برايت
36- جمال قلب تو از نور مشكوة درخشد همچو از خورشيد مراة
37- ولايت سارى اندر ما سوايت كه آن فيض نخستين خدايست
38- چو حق سجانه نور بسيط است و ليكن آن محاط و اين محيط است
39- هر آن رسمى كه از اسم محيط است چو نقشى روى آن نور بسيط است
40- تعالى الله ز وسع قلب عارف بدان حدى در او گنجد معارف
41- كه گردد مظهر اسم محيطش شود آن رق منشور بسيطش
42- به بسم الله بگشاد دفتر دل كه بينى عرصه پهناور دل
برچسبها: سایت استاد رمضانی, [۲۹.۰۵.۲۰ ۱۸:۴۰] علامه حسن زاده, علامه, عرفان, علما, بزرگان, سیروسلوک،عرفان عملی, فلسفه, هندسه, نجوم, شعر, علوم, علم, عرفان اسلامی, شیخ عارف؛ واصل به مقام قرب, الله, فانی به الله, باقی بلله, فقیه, فقیه صمدی, عارف مکاشف, مکاشفه, حساب, محقق, متحقق, اسرار, اشعار, تفسیر انفسی, حسن زاده, آملی, ریاضیات, جبر, کمال, انسان, انسان کامل, عرش, عرفانی, عرفا, زندگینامه, اثر, آثار, شعر عرفانی, قم, تهران, بزرگان, مشاهیر, جملات, جملات ناب, نکات ناب, اساتید, فنون, معارف, تدریس, واصل, عارف واصل, فصوص, علامه طباطبایی, ابن سینا, پندهای حکیمانه, دستور اخلاقی, توصیه های سیرسلوکی, دستو رالعملهای عرفانی، کتاب عرفانی، عرفان عملی ، ابن عربی ، سهروردی ، سبک زندگی، سبک زندگی قرآنی ، سبک زندگی ایرانی، فلسفه غرب، علامه، حضرت علامه، ابوالفضائل، موسسه ، موسسه آوای توحید، آوای توحید، موسسه علمی تربیتی آوای توحید، مدرسه معرفتی،ملاصدرا، متعالیه، سبزواری ، ملاهادی، شعرانی، قمشه ای ، رهبری، امام خمینی، عرفان نظری، صدرالدین قونوی، استاد ضیایی، استاد صمدی، استاد حسینی ، استاد حسن رمضانی، استاد یزدان پناه، استاد حسین علیپور ، استاد خسروپناه، علامه طباطبایی، الهی طباطبایی، آموزش مجازی، علوم انسانی، علوم اسلامی توحید ، انسان کامل، حوزه علمیه قم، حرم مطهر، حرم ، عرفا، صوفیه، عارفان صدراسلام، خانقاه، خواجه نصیرالدین طوسی، وحدت وجود، حرکت جوهری ، فیلسوف، فلسفه اسلامی، مصباح الانس
نظرات