تاریخ انتشار: 1399/03/14     


1- بسم الله الرحمن الرحيم   كه عارف در مقام كن مقيم است
2- كن الله و بسم الله عارف   چه خوش وزنند در بحر معارف
3- ز كن اعيان ثابت آمد از غيب   به عين خارجى بى نقص و بى عيب
4- ز كن هردم قضا آيد بتقدير   دهد اسم مصور را به تصوير
5- كه دائم خلق در خلق جديد است   كه از هر ذره صد حب حصيد است
6- ز بس تجديد امثالش سريع است   جهان را هر دمى شكل بديع است
7- ز كن هر لحظه اسماى جلالى   بود اندر تجلى جمالى
8- چو رحمت امتنانى و وجوبى است   مر عارف راز كن حظ ربوبى است
9- كن عارف كندكار خدايى   ببين ايخواجه خود را از كجايى
10- مصور شد به انشاى پيمبر   مثال بوذرى از كن اباذر
11- مقام كن سر قلب سليم است   مقامى اعظم از عرض عظيم است
12- سلام ما بقلب آفرينش   به مشكوة و سراج اهل بينش
13- سلام ما بدان روح معانى   سلامى در خور سبع المثانى
14- به شرح صدر خود آن آيت نور   عماء است و هباء و بيت معمور
15- ندارد او بتاهى و تناهى   تعالى الله ازين صنع الهى
16- ز وسع قلبش آن نور مويد   نبوت را شده ختم موبد
17- سوادش ليلة القدر شهودى   فوادش يوم الايام صعودى
18- خيالش مجمع غيب و شهود است   مثال منفصل او را نمود است
19- چو در توحيد فانى بود كامل   مقام فوق كن را بود نائل



20- كه محمود و محمد هست و احمد   اللهم صل على محمد
21- على بن ابيطالب هم اين است   كه سر انبياء و عالمين است
22- امامت در جهان اصلى است قائم   چو اصل قائمش نسلى است دائم
23- ز حق هر دم درود آفرينش   بروح ختم و آل طاهرينش
24- كه اندر جمع يس اند و قران   كه اندر فرق طه اند و فرقان
25- خدايا مرغ دل بنموده پرواز   بسوى دلنوازى ته پرواز
26- يكى فرزانه دانا سرشتى   يكى جانانه رشك بهشتى
27- يكى دل داده روشن روانى   يكى شوريده شيرين بيانى
28- چو بلبل از گل و گلبن شود مست   مرا گفتار ز نغرش برده از دست
29- سلام خالص ما بر روانش   سلامت باد دائم جسم و جانش
30- روان بادا هميشه خامه او   نويسم من جواب نام او
31- كه حكم شرعى خير الانام است   جواب نامه چون رد سلام است
32- مرا از سر من گرديده معلوم   جواب نامه ابد هم بمنطوم
33- كه نظم اندر نظام آفرينش   بقا دارد بنزد اهل بينش
34- ز نظم است فكر را تعديل و توسيط   بدر آيد ز افراط و ز تفريط
35- ز نظم آيد سخن در حد موزون   ز اندازه نه كم باشد نه افزون
36- چو حق اندر كلامت هست منظور   كلام حق چه منظوم و چه منشور
37- بسا شعر بحكمت گشته معجون   نموده نيك بختى را دگرگون
38- چه بينى شعر از طبع روان را   بشور اند بسى پيرو جوان را
39- شناسم من كس را محض شاهد   كه از اين مائده او راست عائد
40- سحرگاهى در آغاز جوانى   كه بايد بگذرد در كامرانى
41- بخلوتخانه صدق و صفايش   بقرآن و مناجات و دعايش
42- ز شعرى ناگهان زير و زبر شد   چو گوگردى كز آتش شعله ور شد
43- فروغ جلوه هاى آسمانى   از آن شعرش نموده آنچنانى
44- كه تار و مار گشته تار و پودش   بشد از دست او بود و نمودش
45- چو يكسر تارك نفس و هوى شد   خدا گفت و بحق سوى خدا شد
46- ز شعرى شد زمينى آسمانى   كه بنموده وداع زندگانى
47- از اين هجرت بدان اجرت رسيده است   كه چشم مثل من آنرا نديده است
48- عروس معنى شعرى كه عذر است   چرا مر قائلش را وجه از راست
49- زبان حجت الله زمان است   كه در مدح و دعاى شاعر آنست
50- كه راوى در دل دفتر نوشته است   بهر يك بيت بيتى در بهشت است
51- صله بگرفته اند از حجت عصر   كه نقل آن فزون ميايد از حصر
52- فرزدق را و دعبل را گواهى   دو عدل شاهد آوردم چه خواهى
53- خداوندا نما يارى حسن را   برين منظومه نيك آرد سخن را
54- دلش را از بديها پاك فرما   تنش را در دهت چالاك فرما
55- به ن والقلمت اى رب بيچون   نگارش در خط و ما يسطرون
56- زبانش را گشا بهر بيانش   تو ميگو حرف خود را از زبانش
57- چو طاهر كردى او را اطهرش كن   بسان سلسبيل و كوثرش ‍ كن
58- كه تا آب حيات علم جارى   شود از او با حفاد و ذرارى
59- ز لطف خويشتن فرماى نايل   مرا و را دولت قرب نوافل
60- اگر قرب فرائض راست لايق   زهى عشق و زهى معشوق و عاشق
61- بيا بر گيراى پاكيزه گوهر   نكاتى را كه آوردم به دفتر
62- چو اين دفتر حكايت دارد از دل   بسى حرف و شكايت دارد از دل
63- بحكم طالعش از اختر دل   نهادم نام او را دفتر دل
64- ز طوفانى درياى دل من   صد فهايى كه دارد ساحل من
65-بسى از آن صدفها راز ساحل   نمودم جمع و شد اين دفتر دل
66- ز ما اين دفتر دل يادگارى   بماند بعد ما در روزگارى
67- نه چندان بگذرد از اين زمانه   كه ما را اينست نامى و نشانه
68- وليكن دفتر دل هست باقى   من الان الى يوم التلاقى
69- شد آغاز سخن از دفتر دل   ز دل افتاده ام در كار مشكل
70-كه اين دفتر نبايد كرد بازش   نشايد بر ملا بنمود رازش
71- مپرس از من حديث دفتر دل   مكن آواره ام در كشور دل
72-شورانش كه چون زنبور خانه است   زبس از تير عم دردى نشانه است
73- چو ديوانه كه در زنجير بسته است   حسن از دست دل پيوسته خسته است
74- نيارم شرح دل دادن كه چونست   چه وصف آن ز گفتگو برونست
75- هر آنچه بشنوى از بيش و از كم   نه آن وصف دل است و الله اعلم
76- نه آن وصف دل است اى نورديده   كه دل روز است و وصف آن سپيده
77- چو حرف اندك از بسيار آمد   چو يكدانه ز صد خروار آمد
78- بر صاحبدلى بنما اقامت   نمايد وصف دل را تا قيامت
79- ز دل بسيار گفتى و شنيدى   شب ديوانه دل را نديدى
80- شب ديوانه دل يك طلسم است   كه تعريفش برون از حد و رسم است
81- ادب كردى چو نفس بى ادب را   گشايى اين طلسم بوالعجب را
82- دل ديوانه رند جهانسوز   چو شب آيد نخواهد در پيش روز
83- نميدانم چه تقدير و قضايى است   دلم را دل شب آشنايى است
84- نواى سينه و ناى گلويم   بر آرد از دل شب هاى و هويم
85- همين ناى است كو دارد حكايت   نمايد از جدائيها شكايت
86- ز بس معشوق شيرين و غيور است   دل بيچاره نزديك است و دور است
87- كمال وصل و مهجورى عجيب است   مرعين قرب را دروى غريب است
88- چو نالى خواهم از دردم بنالم   معاذ الله كه ار خواهم ببالم
89- چو روى خور فرو شد از كرانه   دل ديوانه ام گيرد بهانه
90- چو بيند شب پره آيد به پرواز   نمايد ناله شبگيرش آغاز
91- كه در شب شب پرده پرواز دارد   ز پروازم چه چيزى باز دارد
92- بود آنمرغ دل بى بال و بى پر   كه شب خو كرده بابا لين و بستر
93- ولى كو بلبل گلزار ياراست   شب او خوشتر از صبح بهار است
94- چو بايد مرغ زارى مرغزارى   ز شوق وصل دار ده و آزارى
95- بشب مرغ حق است و نطق حق حق   چو مى بيند جمال حسن مطلق
96- شب آيد تا كه انوار الهى   بتابد بر دل پاك از بتاهى
97- شب آيد تا كه دل در محق و در طمس   نمايد سورت و الليل را لمس
98- چه خوش باشد سخن از دفتر دل   از آن خوشتر وطن در كشور دل
99-نه از قطان اين اوطانى ايدل   نه از سكان اين بنيانى ايدل
100- تو آن عنقا عرشى آشيانى   كه بنود آشيانت را نشانى
101- به اميد بناى خانه دل   گرفتم خوى با ويرانه دل
102- چو شير در قفس سيمرغ در بند   درين ويرانه بايد بود تا چند
103- مگر از خضر فرخ فام آگاه   رها گردى دلا از ما سوى الله
104- در آن مشهد نه دينى و نه عقبى است   فلله الاخره و الاولى است
105- قلم از آتش دل زد زبانه   سوى بسم الله و كن شد روانه
106- زبسم الله و كن بشنود گر بار   كه تا گرد و روان تو گهر بار
107- كن عارف بود امر الهى   بكن با امرا و هر چه كه خواهى
108- چو يابى رتبت سر ولايت   بود اذن الهى از برايت
109- چو صاحب سر شدى سر تو حاكيست   چه كارى آسمانى و چه خاكيست
110- در آنگه سر تو خود هست معيار   كه اقبالت بيايد يا كه ادبار
111- كجا بايد كه خاموشى گزينى   روى در گوشه عزلت نشينى
112- كجا بايد چو سيف الله مسلول   لسانت باشد از منثول معقول
113- كجا دست تصرف را گشايى   به اذن الله كنى كار خدايى
114- بهر حالت مصيبى و مثابى   حسن مشهد حسينى انتسابى
115- چه نورى بر فراز شاهق طور   حديثى از پيمبر هست ناثور
116- كه از امر الهى يك فرشته   كه در دستش بود نيكو نوشته
117- بيايد نزد اهل جنت آنگاه   بگيرد اذن تا يابد در آن راه
118- مقامى را كه انسان است حائز   كجا افراشتگان راهست جائز
119- ببايد باريا بند و وگرنه   بنا شد ره مر آنان راد گرنه
120-و وارد شد بر آنان آن فرشته   كه بدهد دست ايشان آن نوشته
121- رساند پيك حق با عزت و شان   سلام حق تعالى را بديشان
122- سلام اسمى ز اسماى الهى است   چنانكه آخر حشرت گواهى است
123- نه صرف لفظ سين و لا و ميم است   سلامى گر ترا قلب سليم است
124- تو آن اسم الهى سلامى   اگر سالم بهر حال و مقامى
125- بماند سالم از دست و زبانت   مسلمانان در عصر و زمانت
126- بود اسلام از دست و زبانت   ازين اسم سلام اى طالب حق
127- شدى سالم چو در فعل و كلامت   فرشت آورد از حق سلامت
128- در اينجا چون فرشته در ميانست   سلام حق رسان نامه رسانت
129- نباشد اين بهشتى آنچنانه   كه بنود و اسطر اندر ميانه
130- بيا در آن بهشتى كن اقامت   كه حق بى واسطه بدهد سلامت
131- بجاى نامه با تو در خطا بست   دهن بندم كه خاموشى صوابست
132- ولى حرف دگر دارم نهفته   شود گفته بود به از نگفته
133- كه حق سبحانه در ص قران   چو فرمايد ز استكبار شيطان
134- در آن گفت و شنود با عتابش   نباشد واسطه اندر خطابش
135- تدبر كن در آيات الهى   كه قران بخشدت هر چه كه خواهى
136- مر آن نامه كه منشور الهى است   مپندارى كه قرطاست و سياهى است
137- حروفش از مداد نور باشد   در آن نامه چنين مسطور باشد
138- كه اين نامه بود از حى قيوم   بسوى حى قيوم و من اليوم
139- ترا دادم مقام كن ازين كن   هر آنچه خواهى انشايش كنى كن
140- من از كن هر چه ميخواهم شود مست   تو هم كن گوى و ميباشد ترا دست
141- خطاب نامه جامع هست و كامل   كه هر يك از بهشتى است شامل
142- قيامت را پس از بعد زمانى   چه پندارى كه خود اينك در آنى
143- قيامت چون كه در تو گشت قائم   بود اين نامه در دست تو دانم
144- در آن حد سزاوار مقامت   رساند حق تعالى هم سلامت
145- مقام كن به بسم الله يابى   بهر سور و نمايد فتح بابى
146- بطى الارض اندر طرفة العين   ببينى اينكه من اين الى اين
147- و يا با اينكه درجات مقيمى   چو آصف آورى عرش ‍ عظيمى
148- بلى با قدرت كامله حق   بلى با حكمت شامله حق
149- هم استصغار هر امر عظميم است   هم استحقار هر خطب حسيم است
150- به بسم الله كه اذن الله فعلى است   ترا فيض مقدس در تجلى است
151- و مادم جلوهاى يار بينى   چه كالاها درين بازار بينى
152- متاع عشق را گردى خريدار   برون آيى ز وسواست و زپندار
153- چو با تنها و يا تنها نشينى   بجز روى دل آرايش نبينى
154- نبيند ديدگان من جهانى   كه خود عين عيانست و نهانى
155- نموده جلوه او عشوه اى ساز   كه خواهد كوه در آيد بپرواز
156- ولى مالم تذق لم تدرايدوست   چشيدى اندكى دانى چه نيكوست
157- آيا غواص درياى معارف   بيا بشنو ز بسم الله عارف
 

برچسب‌ها: سایت استاد رمضانی, [۲۹.۰۵.۲۰ ۱۸:۴۰] علامه حسن زاده, علامه, عرفان, علما, بزرگان, سیروسلوک،عرفان عملی, فلسفه, هندسه, نجوم, شعر, علوم, علم, عرفان اسلامی, شیخ عارف؛ واصل به مقام قرب, الله, فانی به الله, باقی بلله, فقیه, فقیه صمدی, عارف مکاشف, مکاشفه, حساب, محقق, متحقق, اسرار, اشعار, تفسیر انفسی, حسن زاده, آملی, ریاضیات, جبر, کمال, انسان, انسان کامل, عرش, عرفانی, عرفا, زندگینامه, اثر, آثار, شعر عرفانی, قم, تهران, بزرگان, مشاهیر, جملات, جملات ناب, نکات ناب, اساتید, فنون, معارف, تدریس, واصل, عارف واصل, فصوص, علامه طباطبایی, ابن سینا, پندهای حکیمانه, دستور اخلاقی, توصیه های سیرسلوکی, دستو رالعملهای عرفانی، کتاب عرفانی، عرفان عملی ، ابن عربی ، سهروردی ، سبک زندگی، سبک زندگی قرآنی ، سبک زندگی ایرانی، فلسفه غرب، علامه، حضرت علامه، ابوالفضائل، موسسه ‌، موسسه آوای توحید، آوای توحید، موسسه علمی تربیتی آوای توحید، مدرسه معرفتی،ملاصدرا، متعالیه، سبزواری ، ملاهادی، شعرانی، قمشه ای ، رهبری، امام خمینی، عرفان نظری، صدرالدین قونوی، استاد ضیایی، استاد صمدی، استاد حسینی ، استاد حسن رمضانی، استاد یزدان پناه، استاد حسین علیپور ، استاد خسروپناه، علامه طباطبایی، الهی طباطبایی، آموزش مجازی، علوم انسانی، علوم اسلامی توحید ، انسان کامل، حوزه علمیه قم، حرم مطهر، حرم ، عرفا، صوفیه، عارفان صدراسلام، خانقاه، خواجه نصیرالدین طوسی، وحدت وجود، حرکت جوهری ، فیلسوف، فلسفه اسلامی، مصباح الانس
اشتراک گذاری:
نظرات

اطــلاعــات تــمــــاس:

دفـتـر و ساختـمان آموزشـی: قم، خیابان معلم ، بلوار جعفر طیار ، نبش کوچه چهارم 

کدپستی: 3715696797

 

آموزش حضوری و مجازی (ساعت13 تا 18):
09906265794

ارتباطات و روابــط عمــومــی: 09906265794