يكى از ثقات نقل كرده كه : چندى قبل از اين در كاشان مردى بود آقا محمد على نام مى باشد صنف عطار و متوجه امور ديوانى ايشان ، و قدغن كرده كه ديگرى به هيچ وجه اجناس عطارى خريد و فروش نكند.
شخصى سيد فقيرى به قدر يك من سريشم كرده بود و اين را به شخصى فروخت آن مرد ظالم مطلع شد در بازار به او برخورد و دشنام بسيارى را او داد و چند سيلى بر روى او زد آن بيچاره روانه شد گفت : جدم سزاى تو را بدهد آن ظالم كه اين را شنيد اعراضى شده ملازم خود را گفت :
آن سيد را برگردانيد و چند پس گردنى به شدت به او زده و گفت : برو و جدت را بگو كتف مرا بيرون آورد !
روز ديگر آن ظالم تب كرده و در شب كتفهاى او درد آمد و روز دوم ورم شديد كرده ، ماده به كتف هاى او ريخت و روز چهارم جراحان مجموع گوشتهاى او را تراشيده به نحوى كه سرهاى كتف او بيرون آمد و در روز هفتم بمرد،

 

 با آل على هر كه در افتاد ور افتاد.

منبع:فضایل و سیره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملی