بنده جعفر بن محمد صادق (ع )
در كتاب وافى است كه ابو حنفيه مى گويد:
نزد حجامى رفتم تا موى سرم را بتراشد، حجام به من گفت : سرت را پايين بياور و روى به قبله كن و نام خداى را بر زبان جارى ساز!
پس ، از او شش خصلت بياموختم كه پيش از آن در من نبود.
بدو گفته : آيا تو آزادى يا بنده اى ؟
گفت : بنده ام
گفتم : بنده كه هستى ؟
در پاسخ گفت : بنده جعفر بن محمد صادق !
پرسيدم : آيا اكنون در خانه است ؟
گفت : آرى ؟
سپس ، به سوى منزلش رفتن و اذن ورود خواستم ، ليكن مرا اذن ندادند. اندكى بعد، مردمى از كوفه آمدند و اذن گرفته ، داخل شدند. و من نيز همراه آنان شدم . چون به حضورش رسيدم ، ايشان را گفتم :
اگر پيام به اهل كوفه ارسال بنمايى ، ديگر اصحاب محمد را دشنام نخواهند داد.
من در كوفه بالغ بر صد هزار نفر را مى شناسم كه آنان را دشنام مى دهند.
ايشان فرمود: سخن مرا نمى پذيرند.
گفتم : چه كسى سخن تو را نمى پذيرد و حال آن كه تو فرزند رسول خدايى !
ايشان پاسخ داد: اولين كسى كه سخن مرا نمى پذيرد، تويى ، كه بدون اجازه ، به خانه ام وارد شدى و بدون امر من ، نشستى و سخن گفتى و مرا خبر رسيده است كه قائل به قياس نيز هستى .
فرمود: واى بر تو اى نعمان ! اولين كسى كه قياس كرد، ابليس بود...
منبع:فضایل و سیره چهارده معصوم در اثار علامه حسن زاده آملی