کلمه نود رساله صد كلمه در معرفت نفس
آن كه در مباحث حواس خمس كتب حكمى دقت كند، دريابد كه همه آن مطالب سنگين و سهمگين به خصوص ابصار كه از همه دشوارتر است، اختصاص به يك نشأت ابتدائى طبيعى انسان دارد، چه اين كه در رؤياى منامى همه آنها در كارند با اين كه هيچ يك از شرايط احساس دخالت ندارد.
حال اگر از عالم خواب هم بالاتر برود دريابد كه گوهر نفس به وجود احدى يكپارچه حيات و نور علم و سمع و بصر و سائر ادراكها است.
و از آن هم بالاتر در سنخيت نفس مفاض با عقل مفيض و مخرج نفس و از نقص به كمال، عقل را به وجود احدى يكپارچه حيات و نور و علم و سمع بصر يابد.
و سپس به «اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ» رسد و دريابد كه اسماء حسنى و صفات عليايش به وجود احدى عين ذات صمدى اويند و فقط تغاير مفهومى دارند.
آنگاه بسيارى از افعال و آثار خود را به همين مثابت در هر نشاه به حكم همان نشاه ارتقاء دهد و درتطابق كونين نتائجى بدست آورد.