تذکره اوحدی از عالمان ربانی، به بنان و بیان حضرت علامه حسن حسنزاده آملی
در آسمان معرفت
در آسمان معرفت: تذکره اوحدی از عالمان ربانی، به بنان و بیان حضرت علامه حسن حسنزاده آملی، گردآوری و تنظیم: محمد بدیعی، انتشارات تشیع، 1375، 446 ص .
ارباب معرفت آگاهند که احیای آثار و تراجم احوال بزرگان دانش و دین، تا چه اندازه برای همه طبقات اجتماع از هر حیث مفید میافتد .
زندگینامه افراد نامور جهان و تاریخ اوضاع و ازمنه آنان، و بخصوص شرح حال اولیای الهی دوران و بیان تراث علمی و صحف نوری و سیرت حسنه هر یکیشان، سرمشق نفوس مستعده قابل استکمال، و موجب ازدیاد بصیرت و تعلیم و تربیت در مسیر ترقی و تعالی و تکامل است; چنانکه «التجارب لقاح العقول» و به قول عارف رومی در دفتر اول مثنوی:
پس سپاس او راکه ما را در جهان
کرد پیدا از پس پیشینیان (1)
مؤلف آسمان معرفت
نویسنده کتاب، حضرت استاد علامه حسنزاده آملی، عالمی ذوالفنون، حکیمی عارف و عارفی فقیه است . ایشان، بقیة السیف عالمان سلف و اسوه و مربی دانشمندان معاصر است . علامه شعرانی در اجازه اجتهادی که به ایشان اعطا کرده است، در وصف ایشان مینویسد: «در بیستسال، بلکه بیشتر او را آزمودم . در این مدت در او چیزی جز جد و اجتهاد ندیدم که موجب شین و مؤاخذه گردد . از علوم دین،
همه آن چیزهایی را که علمای دین واجب استبدانند، گردآورده است . . . او در علم نجوم و ریاضیات یدی طولا دارد و در استخراج هلال و کسوفین دارای مهارت است . او در علوم شرعیه عقلیه و نقلیه سوارکار ماهر میدان مسابقه است . من او را بر استنباط فروع از اصول، توانا دیدهام» . (2)
ساختار کتاب
علامه حسنزاده، مؤلف بیش از صد کتاب و رساله در علوم و فنون گوناگون است که هر کدام به سهم خود در علوم و معارف اسلامی رهگشاست . آسمان معرفتیکی از تازهترین گلهای روحپرور بوستان معرفت استاد حسنزاده است . این مجموعه در واقع شامل مقالات و مصاحبهها و سخنرانیهای مؤلف است که به مناسبتهای گوناگون افاده کردهاند و آقای محمد بدیعی با سلقیه و ابتکار خود آنها را تنظیم کرده و برای تکمیل آنها احیانا از مقالات دیگر نویسندگان نیز سود جسته است . در این کتاب، شرح حال یازده تن از عالمان ربانی به بیان و بنان علامه حسنزاده افاده شده است . عالمانی که با واسطه یا بدون واسطه آیةالله حسنزاده از خرمن دانش ایشان بهره برده است .
این عالمان وارسته، عبارتند از: 1 - استاد علامه سید محمد حسین طباطبائی; 2 - عارف ربانی آیةالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی; 3 - علامه ذوالفنون حاج میرزا ابوالحسن شعرانی; 4 - آخوند ملا محمد آملی; 5 - آیةالله حاج شیخ محمد تقی آملی; 6 - علامه میرزا مهدی الهی قمشهای; 7 - آیةالله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی; 8 - علامه مولا محمد مهدی نراقی; 9 - حکیم متاله سید ابوالحسن جلوه; 10 - علامه محمد حسین فاضل تونی; 11 - حکیم متاله حاج ملا هادی سبزواری .
فصل دوازدهم شامل ترجمه شرح حال خودنوشت علامه حسنزاده است که به درخواستسید حسن امین برای درج در مستدرکات اعیان الشیعه نگاشته بوده است .
سطوری از کتاب
در اینجا مطالبی از کتاب انتخاب شده که خواندنیتر است; نکات اخلاقی، نمونههایی از سختکوشی علما در تحصیل علم و نیز یک دستورالعمل اخلاقی از مرحوم آیةالله ملکی تبریزی قدس سره ، با ذکر شماره صفحه میآوریم .
استاد علامه سید محمد حسین طباطبائی
آثار هر کس نمودار دارایی اوستبهترین معرف آن جناب، سیر و سلوک انسانی و آثار علمی، از تدریس و تالیف اوست . افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسی تدریس اصول معارف حقه جعفریهاند، از تلامذه اویند، و تفسیر عظیم الشان المیزان که عالم علم را مایه فخر و مباهات است، یکی از آثار نفیس قلمی و ام الکتاب مؤلفات اوست .(ص 17)
جایگاه علامه طباطبائی در عرفان عملی
موقعیت جناب علامه طباطبائی (رضوان الله علیه) در عرفان عملی این بود که دریافته بود و به این باور رسیده بود که: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم» . (3) راه این است و جز این نیست . و دقیقا بدین جهت، رفتار او، گفتار او، سکوت او، قلم او و مطلقا آثار وجودی او، حکایت کننده وارستگی و عظمت ذخایر علمی و عملی او بود .
انسان وقتی حضرت علامه طباطبائی را زیارت میکرد، به یاد این حدیثشریف میافتاد که جناب کلینی
در کتاب فضل العلم کافی به اسنادش از حضرت امام صادق علیه السلام نقل میکند و فرموده است:
من تعلم العلم و عمل به و علم لله، دعی فی ملکوت السماوات عظیما: فقیل تعلم لله و عمل لله و علم لله . (4)
آن کسی که دانش تحصیل کند و بدان عمل کند و به دیگران برای خدا تعلیم بنماید، در ملکوت سماوات و عالم اله - که خودش عالم عظیم است - او را به عظیم صدا میکنند: ای بزرگ، ای آقا، ای کسی که برای خدا تحصیل علم کردهای، برای خدا بدان عمل کردهای، برای خدا به دیگران تعلیم دادهای، تو آقا و بزرگ و عظیمی .
بنده هفده سال در محضر شریف او با ایشان انس داشتم و از ایشان کار لغوی ندیدم . حرف لغوی نشنیدم . بسیار مواظب کلام خود بود .(ص 49 - 51)
علامه طباطبائی و مراقبت از نفس
به حقیقت، دل این مرد بزرگوار معدن تقوا بود; زیرا بسیار مواظب خود بود . همواره اهتمامش بر این بود و میگفت در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این 24 ساعت چگونه بر شما گذشته . اهل محاسبه باشید . همان طور که یک بازرگان و یک کاسب دخل و خرج خود و صادرات و وارداتش را حساب میکند، شما ببینید در این شب و روز که بر شما گذشت، چه چیزی اندوختهاید . چه گفتهاید . یکیک رفتار و گفتارتان را حسابرسی کنید . از نادرستیها استغفار کنید و سعی کنید تکرار نشود، و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود، خدا را شاکر باشید، تا بتدریجبرای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود . «و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم» . (5)
حضرت علامه همواره مراقب نفس خویش بود و از خدا غافل نمیشد و این امر در صورت و رفتار و حرفشان پیدا بود که ایشان در پیشگاه دیگری قرار گرفته . هر چند به صورت ظاهر، جسمش با دیگران بود، پیدا بود که در محضر دیگری نشسته است .
در این باره، مصباح الشریعة میفرماید که: «العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله» ; عارف بدنش با خلق و دلش با خداست; «و لامونس له سوی
الله، و هو فی ریاض قدسه متردد و من لطائف فضله متزود» ; توشهاش آن سویی است . قلبی که او دارد در پیشگاه ملکوت عالم آمد و شد دارد . مونسش ملکوت عالم است .
چنین کسی مراقبت دارد و انسان بر اثر این مراقبت، یواش یواش به صفات ملکوتی متصف میشود و بدان خو میگیرد .(ص 54 - 55)
از خاطرم نمیرود که مرحوم علامه طباطبائی وقتی به من فرمود: «آقا، من هر روز مراقبتم قویتر است . شب، مشاهدات من، مکاشفات من زلالتر است» . هر چه روز مراقبتشدیدتر باشد، شب مکاشفات زلالتر و صافیتر است . (6)
عارف ربانی حاج میرزا جواد ملکی تبریزی (م 1344 ق)
عارف بالله
عارف الهی، سالک مستقیم، محقق ربانی، فقیه صمدانی و مربی نفوس آیةالله حاج شیخ میرزا جواد آقای ملکی تبریزی (رضوان الله تعالی علیه)
از اعاظم علمای الهی عصر اخیر، و بحق از علمای فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان بوده است .
دستورالعمل عرفانی
عظمت مقام عروج روحی آن جناب، از دستور العملی که برای آیةالله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (7) ارسال داشته، دانسته میشود . دستورالعمل، این است:
بسم الله الرحمن الرحیم
فدایتشوم . . .
در باب اعراض از جد و جهد رسمیات، و عدم وصول به واقعیات، که مرقوم شده و از این مفلس استعلام مقدمه موصله فرمودهاید، بیرسمیتبنده حقیقت آنچه که برای سیر این عوالم یاد گرفته و بعضی نتائجش را مفصلا در خدمتشریف، ابتدا خود صحبت کردهام، و از کثرت شوق آنکه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، اس و مخ آنچه از لوازم این سیر میدانستم بیمضایقه عرضه داشتم . حالا هم اجمال آن را به طریقهای که یاد گرفتهام، مجددا اظهار میدارم:
طریق مطلوب را برای راه، «معرفت نفس» گفتند; چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته، به عالم عقلی نخواهد رسید، و تا به عالم عقلی نرسیده، حقیقت معرفتحاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید . لذا، به جهت اتمام این مقصود، مرحوم مغفور (8) جزاه الله عنا خیر جزاء المعلمین، میفرمود که:
باید انسان یک مقدار زیاده از معمول تقلیل غذا و استراحتبکند تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوت بگیرد; و میزان آن را هم چنین فرمود که، انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد حتی تنقل ما بین الغذائین نکند . ثانیا هر وقت غذا میخورد، باید مثلا یک ساعتبعد از گرسنگی بخورد، و آنقدر بخورد که تمام سیر نشود . این در کم غذا . و اما در کیفش، باید غیر از آداب معروفه، گوشت زیاد نخورد; به این معنی که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را، یعنی هم روز و هم شب را
ترک کند، و یکی هم اگر بتواند للتکیف نخورد . و لامحاله آجیل خور نباشد، و اگر احیانا وقتی نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد، استخاره کند . و اگر بتواند، روزههای سه روز هر ماه را ترک نکند .
و اما تقلیل خواب; فرمودند شبانهروز شش ساعتبخوابد . و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید . اینها در تقلیل حیوانیت کفایت میکند .
و اما تقویت روحانیت; اولا دائما باید هم و حزن قلبی به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد . ثانیا تا میتواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو، جناح سیر آسمان معرفت است . در ذکر، عمده سفارش، اذکار صبح و شام، اهم آنها که در اخبار وارده شده، و اهم تعقیبات، صلوات، و عمدهتر، ذکر وقتخواب که در اخبار ماثور است; سیما متطهرا در حال ذکر به خواب رود .
و [در باره] شبخیزی میفرمودند: زمستانها سه ساعت، تابستانها یک ساعتونیم .
و میفرمودند که در سجده ذکر یونسیه (9) - یعنی در مداومت آن که شبانه
روزی - ترک نشود، هر چه زیادتر توانست کردن، اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است; خیلی اثرها دیدهام . بنده خود هم تجربه کردهام، چند نفر هم مدعی تجربهاند .
یکی هم قرآن که خوانده میشود، به قصد هدیه [به] حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه وآله خوانده شود .
و اما فکر برای مبتدی; میفرمودند: در مرگ فکر بکن، (10) تا آن وقتی که از حالش میفهمیدند که از مداومت این مراتب گیجشده، فی الجمله استعدادی پیدا کرده، آن وقتبه عالم خیالش ملتفت میکردند (11) یا آنکه خود ملتفت میشد . چند روزی همه روز و شب فکر در این میکند که بفهمد که هر چه خیال میکند و میبیند، خودش است و از خودش خارج نیست . اگر این را ملکه میکرد، خودش را در عالم مثال میدید; یعنی حقیقت عالم مثالش را میفهمید و این معنی را ملکه میکرد .
آن وقت میفرمودند که، باید فکر را تغییر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد . (12) و اگر انسان این را ملکه نماید، لابد تجلی سلطان معرفتخواهد شد . یعنی تجلی حقیقتخود را به نورانیت و بیصورت و حد، با کمال بها، فائز آید . و اگر در حال جذبه ببیند، بهتر است; بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد، هر قدر سیر کند اثرش را حاضر خواهد یافت .
و به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم طبیعت، اول ترقی به
عالم مثال نماید، بعد به عالم ارواح و انوار حقیقیه; البته براهین علمیه را خودتان احضر هستید . عجب است که تصریحی به این مراتب در سجده دعای شب نیمه شعبان - که اوان وصول مراسله است - شده است که میفرماید: «سجد لک سوادی و خیالی و بیاضی» . (13) اصل معرفت آن وقت است که هر سه فانی بشود; که حقیقتسجده عبارت از فناست که عندالفناء عن النفس بمراتبها، یحصل البقاء بالله . رزقنا الله و جمیع اخواننا بمحمد و آله الطاهرین .
باری، بنده فی الجمله از عوالم دعاگویی اخوان، الحمدلله بیبهره نیستم و دعای وجود شریف و جمعی از اخوان را برای خود ورد شبانه قرار دادهام .
حد تکمیل فکر عالم مثال، که بعد از آن، وقت محو صورت است، آن است که یا باید خود به خود ملتفتشده عیانا حقیقت مطلب را ببیند، یا آنقدر فکر بکند که از علمیت گذشته عیان بشود . آن وقت محو موهومات کرده، در عدم فکر بکند، تا اینکه از طرف حقیقتخودش تجلی بکند . (14) (ص 101 ، 107 - 110)
مدارج علمی و سیر و سلوک مرحوم ملکی
حاج میرزا جواد آقا بعد از تحصیل مقدمات، در مسقط الراس خود تبریز، به عراق عرب مهاجرت کرد و در نجف اشرف رحل اقامت افکند و در محضر اعلام دین به کسب معارف حقه الهیه پرداخت .
از تاییدات آن سوئی که شامل حال مرحوم میرزا جواد آقای ملکی شده بود اینکه، در آن عصر تشرفش به آستانه ولایت در نجف اشرف، توفیق ادراک ساحت اعلای بزرگترین معلم اخلاق در عصر اخیر، جمال السالکین جناب آخوند ملا حسینقلی همدانی را به دست آورد که بر اثر تمامیت قابل و اتمیت فاعل، به سیر و سلوک منازل و مراحل عالیه عوالم نفس نائل آمد .
رساله لقاء الله وی بارقهای از بارقههای آتشین و دلنشین آن محمل عرشی است . و اسرار الصلاةاش مشتی از خروارها شروق اسرار آن محضر اعلاست . و کتاب مراقباتاش نمودی از درس حضور و شهود آن مجلس اسنای
استاد بزرگ ربانی آخوند ملا حسینقلی همدانی است، افاض الله علینا من برکات انفاسهما النفیسة .(ص 104 - 105)
باید کفش آنها را پیش پایشان جفت کنی
جناب آقای صدوقی سها در تاریخ حکما و عرفا (ص 133، چ 1) مینویسد: «از بعضی از اهل سلوک منقول است که آقا میرزا جواد آقا بعد از دو سال خدمت آقا (سرکار آخوند مولا حسینقلی همدانی) عرض میکند: من در سیر خود به جایی نرسیدم .
آقا در جواب، از اسم و رسمش سؤال میکند . او تعجب کرده میگوید: مرا نمیشناسید؟ من جواد تبریزی ملکی هستم . ایشان میگویند: شما با فلان ملکیها بستگی دارید؟ آقا میرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شایسته نمیدانسته، از آنان انتقاد میکند . آخوند ملا حسینقلی همدانی در جواب میفرماید: هر وقت توانستی کفش آنها را که بد میدانی پیش پایشان جفت کنی، من خود به سراغ تو خواهم آمد .
آقا میرزا جواد آقا فردا که به درس میرود، خود را حاضر میکند که در محلی پایینتر از بقیه شاگردان بنشیند تا رفتهرفته طلبههایی که از آن فامیل در نجف بودند و ایشان آنها را خوب نمیدانسته مورد محبتخود قرار میدهد، تا جایی که کفششان را پیش پای آنها جفت میکند . چون این خبر به آن طایفه که در تبریز ساکن هستند میرسد، رفع کدورت فامیلی میشود .
بعد، آخوند او را ملاقات میکند و میفرماید: دستور تازهای نیست، تو باید حالت اصلاح شود تا از همین دستورات شرعی بهرهمند شوی . ضمنا یادآوری میکند که کتاب مفتاح الفلاح شیخ بهائی برای عمل کردن خوب است» .(ص 127 - 128)
پیامی به حوزههای علمیه در تدریس کتب ادعیه
آنکه از جناب آخوند ملا حسینقلی همدانی نقل شده است که مفتاح الفلاح شیخ بهائی برای عمل کردن خوب است، این کمترین در بعض مقالاتش گفته است:
«امید آنکه در حوزههای علمیه، صحف ادعیه و اذکار که از ائمه اطهار علیهم السلام صادر شده است و بیانگر مقامات و مدارج و معارج انسان است، از متون کتب درسی قرار گیرند و در محضر کسانی که زبان فهم و اهل دعا و سیر و سلوکند و راه رفتهاند و راهنمایند، درس خوانده شوند .
مثلا به ترتیب، اول مفتاح الفلاح شیخ بهائی، و پس از آن عدة الداعی ابنفهد و بعد از آن قوت القلوب ابوطالب مکی و سپس اقبال سید بن طاوس و در آخر انجیل اهل بیت و زبور آل محمد علیهم السلام صحیفه سجادیه، در عداد کتب درسی درآیند که نقش قوی در احیای معارف اصیل اسلامی دارند» . (15) (ص 128)
علامه ذوالفنون حاج میرزا ابو الحسن شعرانی
ترجمه کشف المراد
یکی از کتابهای ایشان ترجمه و شرح کشف المراد است . علامه شعرانی خیلی اعتنا به کشف المراد و تجرید جناب خواجه طوسی داشتند و اهتمام ایشان براین بود که طلبه، حتما کشف المراد را بخواند تا آشنا بشود به کلام امامیه .(ص 166)
ویژگیهای علامه شعرانی
از خصایص ایشان این بود که دستبه هر کتابی دراز نمیکرد . حتی المنجد در میان کتابهایش نبود و خودش صریحا فرمود: «این کتاب منجد را برای دانشجویان مدارس نوشتهاند نه برای
عالم روحانی» . ملا دست میبرد به کتابهای علمی اساسی لغت، به جمهره ابن درید، تاج العروس و صحاح ، به این جور کتابها که کتاب است، نه منجدی که برای بچههای مدرسه نوشتهاند .
یکی از محسنات ایشان این بود که به افکار و آرای قدما در مسائل فقهی خیلی عنایت داشت; زیرا که آنها قریب العهد بودند .
عجیب در «ولایت» متصلب بود و حتی در ابتدای کتاب نفس المهموم مرحوم حاج شیخ عباس قمی که ترجمه فرموده، اظهار علاقه و تضرع و تادب به پیشگاه اهلبیت نموده است .(ص 174)
علامه شعرانی در مقدمه ترجمه نفس المهموم مینویسد: «این بنده فانی ابوالحسن بن محمد بن غلامحسین بن ابیالحسن المدعو بالشعرانی که چون عهد شباب به تحصیل علوم و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت و اقتداء
باسلافی الصالحین من عهد صاحب منهج الصادقین از هر علمی بهره گرفتم و از هر خرمنی خوشه برداشتم، گاهی به مطالعه کتب ادب از عجم و عرب و زمانی به دراست اشارات و اسفار، و زمانی به تتبع تفاسیر و اخبار، وقتی به تفسیر و تحشیه کتب فقه و اصول و گاهی به تعمق در مسائل ریاضی و معقول، تا آن عهد، به سرآمد .
لقد طفت فی تلک المعاهد کلها
و سرحت طرفی بین تلک المعالم
سالیان دراز شب بیدار و روز در تکرار، همیشه ملازم دفاتر و کراریس و پیوسته مرافق اقلام و قراطیس . ناگهان سروش غیب در گوش این ندا داد که علم برای معرفت است و معرفتبذر عمل و طاعت و طاعتبیاخلاص نشود . و این همه میسر نگردد مگر به توفیق خدا و توسل به اولیا، مشغولی تا چند؟
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
شتاب باید کرد و معاد را، زادی فراهم ساخت . زود برخیز که آفتاب برآمد و کاروان رفت; تا بقیتی باقی است و نیرو تمام از دست نشده، توسلی جوی و خدمتی کن . . .» . (16) (ص 138 - 139)
علامه میرزا مهدی الهی قمشهای
طبع لطیف و طلاقتبیان مرحوم قمشهای
طبعش بسیار لطیف بود . از طلعت دیوانش، فروغ «ان من الشعر لحکمة» ساطع است، و از طلاقتبیانش شروق «ان من البیان لسحرا» طالع . نازکی اشعارش خود برهان ناطق است، و تفریظ مرحوم ملک الشعرای بهار که در ابتدای نغمه عشاق ثبت است، شاهدی صادق . این بنده، گویندهای را از معاصران نمیشناسد که آن همه مضامین رفیع حکمت و معانی منیع عرفان را به این سبک روان به رشته نظم کشیده باشد . لذا، با هیچ یک از دواوین معاصران جز به دیوان درج درر حقایق الهی، خو نکرده است .(ص 239 - 240)
جلوههای اخلاص
درس ما را بعد از نماز مغرب و عشا میفرمود که به تعبیر لطیفشان تدریس ما به جای تعقیبات نماز ما باشد . ما نیز نماز را با ایشان در منزلش میخواندیم و به آن بزرگوار اقتدا میکردیم . اما نماز میخواند; در قنوت گریهها میکرد . گویا الآن نغمه الهیش را در حال قنوت میشنوم که با گردن کج و صورت
حزین و آهنگی جانفزا و دلربا همراه با درر غلطان قطرات اشک میگوید: «الهی و ربی من لی غیرک، اساله کشف ضری والنظر فی امری» .(ص 241)
زاهد و معرض حقیقی از متاع دنیا
کتاب و کتابخانهای نداشت و بسیاری از کتابهایش را در زمان حیاتش بفروخت و خود کتابخانه متحرک بود; گفتار از خودش میجوشید .
بسیار قانع بود; ملبسش عادی و مسکنش عادیتر . سقف خانهاش حصیر و چوب بود و برق نکشیده بود و میفرمود: برق را در پشتبام کشیدهایم . مرادش لامپهای گوناگون سقف مینای آسمان، یعنی ستارگان بود . گویا مرحوم شوکت در باره
او فرمود:
بس که شد شهد قناعت فرش در کاشانهام
نیشکر گردد اگر پیچی حصیر خانهام
وقتی، یکی از اساتید بزرگوارم به این بنده میفرمود که، به آمل نرو، ضایع میشوی; مرحوم الهی فرمود: برو که اگر امثال شما حمایت دین را به عهده نگیرد، مبادا . . . .
مقامات و مناصب عاریت دنیوی که اگر فرضا آنها را وفا و ثبات و دوام باشد تا لب گور بیشتر نیست، در چشم توحید او ارزش پشیزی نداشت و میفرمود:
جهان کشور من خدا شاه من
نداند جز این قلب آگاه من
(ص 246).
پینوشت:
1) از مقدمه استاد علامه حسنزاده آملی بر آسمان معرفت .
2) آسمان معرفت، ص 429 - 430 .
3) سوره اسراء (17) : 9 .
4) اصول کافی، تعریب حضرت استاد حسنزاده آملی، ج 1 ، ص 27 .
5) سوره حشر (59) : 19 .
6) برای اطلاع از شرح حال و آثار حضرت علامه طباطبائی قدس سره ر ک: «نجوم امت: زندگانی آیةالله علامه سید محمد حسین طباطبائی، ناصر باقری بیدهندی، نور علم، ش 33، آذر 1368 ; ص 44 - 87 . تازهترین کتاب در باره علامه طباطبائی، کتابشناسی علامه طباطبائی است که در آن تمام منابع شرح حال و آثار علامه به دست داده شده است .
7) برای اطلاع از شرح حال و آثار این عالم ربانی و فقیه و فیلسوف، ر ک: مجله نور علم، ش 40 ، ص 38 - 59 .
8) حضرت علامه حسنزاده در توضیحات ذیل دستورالعمل، فرمودهاند: «مراد مرحوم آقای ملکی از «مرحوم مغفور . . .» جناب آخوند ملا حسینقلی همدانی است» (در آسمان معرفت، ص 111) برخی از دستورالعملها و مناجاتهای شیخ عارفان آخوند ملا حسینقلی همدانی، در کتاب تذکرة المتقین، تالیف حاج شیخ محمد بهاری، درج شده است . همچنین دونامه از ایشان در مجله حوزه، ش 1 ، ص 53 - 58 و ش 11 ، ص 87 - 93 چاپ شده است .
9) مراد از ذکر یونسیه، دعایی است که از قول حضرت یونس علیه السلام در آیه 88 سوره انبیا آمده است . «لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین» .
10) شهید اول قدس سره نیز در دستورالعملی که از او نقل شده گوید: «یاد مرگ، آدمی را در نیل به حقایق بندگی کمک میکند . از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پرسیدند: آیا کسی با شهیدان محشور میشود؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پاسخ داد: "بلی، کسی که هر روز بیستبار یاد مرگ کند" . مرگ آرزوها را کوتاه و عمل را نیکو کند» .(«دستورالعملی منقول از شهید اول» ، محسن صادقی، پیام حوزه، س 1 ، ش 3 ، ص 97).
11) علامه حسنزاده در ذیل دستورالعمل، در توضیح این کلام فرمودهاند: «از مرحوم استاد علامه طباطبائی در بیان این کلام مرحوم میرزا جواد آقا که فرمود: "آن وقتبه عالم خیالش ملتفت میکردند" پرسیدم . فرمود: آقا! انسان بدانچه علم پیدا میکند، همه در صقع نفس اوست، و همه عالم مثال علم اوست، و هر چه که میبینی (یعنی ادراک میکنی) همه خودتی و از تو خارج نیست» .
12) استاد حسنزاده در ذیل این کلام، به نقل از علامه طباطبائی میفرماید: «مراد اینکه آقای ملکی فرمود: " باید فکر را تغییر دهد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد" این است که، همه اینها را مظاهر و مجالی حق داند و حق را در این مظاهر ببیند و برای آنها استقلال وجودی ننگرد، که مراد از «عدم» این است; چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلی معنی ندارد و تحقق پیدا نمیکند . پس، همه را حق بیند . و عارف همان را در آخر مییابد که در اول یافته بود و عامه در حال مییابند، جز اینکه نحوه یافتن تفاوت دارد . ودر این حال، به عالم نور و بیاض و عیان رسیده است» .
13) حضرت علامه حسنزاده در ذیل دستورالعمل، فرمودهاند: «آنکه فرمود: "در سجده دعای شب نیمه شعبان میفرماید: سجدلک سوادی و خیالی و بیاضی" اشاره استبه سجده رسول الله صلی الله علیه وآله در شب نیمه شعبان که در سجده میفرمود: " سجدلک سوادی و خیالی و آمن بک فؤادی" که به جای فؤادی، در نسخه یاد شده «بیاضی» آمده است . تفصیل آن در مفاتیح الجنان مرحوم محدث قمی مذکور است و اصل آن در مصباح المتهجد شیخ طوسی (چاپ سنگی، ص 585) مسطور است» .(در آسمان معرفت، ص 111).
14) شایان ذکر است که این دستورالعمل در مجله حوزه (ش 4، اردیبهشت 1363) نیز چاپ شده است . اما اغلاطی - لابد مطبعی - در آن راه یافته است . بعلاوه، مزیت دستورالعملی که علامه حسنزاده نقل کردهاند، در این است که اولا، ایشان در ذیل دستورالعمل توضیحاتی از خود و به نقل از علامه طباطبائی قدس سره آوردهاند (آسمان معرفت، ص 108 - 109). دیگر آنکه ایشان خود، نسخه دستورالعمل را از روی نسخهای که علامه از روی نسخه مرحوم غروی اصفهانی تحریر کرده بوده است، بازنویسی کرده (آسمان معرفت، ص 105 - 107) اما در مجله حوزه هیچ اشارهای به سند دستورالعمل نشده است . گفتنی است که دستورالعمل دیگری در آداب وعظ و امامت جماعت از مرحوم ملکی، در مجله حوزه، ش 16 ، ص 121 - 131 چاپ شده است .
15) شرح حال مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی که در آسمان معرفت چاپ شده، ابتدا در مجله کیهان اندیشه (شماره 8 ، مهر و آبان 65) چاپ شده بود .
16) برای اطلاع گسترده از آثار و افکار مرحوم علامه شعرانی ر ک: مجله نور علم، ش 50 - 51 (یادنامه بیستمین سال درگذشت علامه شعرانی). سال 1420 مصادف با صدمین سال ولادت علامه شعرانی است . به این جهتشایسته است از هم اینک مقدمه نشر آثار و اندیشههای او پایهریزی شود و در آن سال کنگرهای با شکوه - و البته بدون تشریفات و کم خرج - به پاس بزرگداشت مقام آن دانشمند عظیم الشان برگزار شود .