بكارى مشغول باش كه تو را بكار آيد
تا با اصل خود انس نگرفتى انسان نيستى. انسان چون با اصل خود انس گرفت آن ميشود. تا گم نشدى چيزى در تو پيدا نشود. تا بيننده و گيرنده نشدى انسان نشدى. تا محجوبى دعوى دوستى مكن كه سر دوست بر دوست مستور نيست. تا بارت را ننهى بار نيابى. قرآن كتبى صورت كتبيه انسان كامل است و قرآن عينى صورت عينيه حقيقت وى. قرآن معاد انسانست تدبر كن تا برسى أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها (محمد 25) وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ (الاسراء 83). ليله قرب ليله معراج است و همان ليلة الوصال است و اگر گويى ليلة القدر است روا است. در راه تحصيل ساعى باش و در تزكيت نفس جدى تا لا كلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم در تو صادق آيد، لاكلوا من فوقهم لدنى است و من تحت ارجلهم كسبى. جز انفس عمل است وَ لا تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (يس 54). قيامت با تو است نه در آخر طولى زمانى رسول صلى الله عليه و آله و سلم به قيس بن عاصم فرمود، ان مع الدنيا آخرة.
(حديث قيس در اول امالى ابن بابويه و ج 1 محاضرات محيى- الدين عربى ص 365 ط مصر). پس بكارى مشغول باش كه تو را بكار آيد، خنك آنكه در ورطه من كيستم افتاد. با اينكه مسافت اسفل سافلين تا اعلى عليين بمراتب بيش از زمين تا آسمانست حد سقوط از اين به آن كمتر از يك آن است. سحر وقت سير و بين الطلوعين حين صيد است. ذكر و فكر دو جناح عنقاى قلب در طيران بسماى معرفتاند و ذكر و فكر از زبان و سر تست، در اشعار بابا افضل مرقى كاشانى آمده است:
راه ازل و ابد زبان و سر تست
و ان در كه كسى نسفت در كشور تست
چيزى چه طلب كنى كه گم كرده نه اى
از خود بطلب كه نقد تو در بر تست
داستان اسكندر و دستور نقاشى دادن و نقاشان چين و ختن احضار شدن است كه پردهاى آويختند و رنگهاى مختلف ريختند، نقاشان ختن نقوش زيبا طرح كردند و هنر بخرج دادند، ولى استادان چينى در مدت يكسال ديوار مقابل را صيقل مىزدند، پس از آنكه پرده برداشته شد آنچه نقاشيهاى زيبا بود كه در نتيجه زحمات طاقت فرساى يكساله حاصل شده بود در ديوار مقابل به بهترين صورت مينمود.
منبع : هزار و یک نکته ؛ علامه حسن زاده آملی