الهی
الهى ناتوانم و در راهم و گردنه هاى سخت در پیش است و رهزنهاى بسیار در کمین و بار گران بر دوش یا هادى اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین .
الهى دست با ادب دراز است و پاى بى ادب، یا باسط الیدین بالرحمة خذ بیدى !
الهى هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم ، بر نادانیم بیفزا!
الهى گرگ و پلنگ را رام توان کرد با نفس سرکش چه باید کرد ؟
الهی! گریه زبان کودک بی زبان است ، آن چه خواهد از گریه تحصیل می کند . از کودکی راه کسب را به ما یاد داده ای ، قابل کاهل را از کامل مکمّل چه حاصل ؟
الهى اگر ستار العیوب نبودى ما از رسوایى چه مى کردیم ؟
الهى از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بیشتر!
الهى عقل و عشق سنگ و شیشه اند عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان !
الهى توانگرانرا به دیدن خانه خوانده اى و درویشانرا بدیدار خداوند خانه ، آنان سنگ و
گل دارند و اینان جان و دل ، آنان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنى خوشا آن
توانگرى که درویش است.
الهى در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو !