غذاى هر يك از جان و تن مسانخ و مجانس با خود اوست.
گوش دهان جان است، غذاى جان را در ابتداى امر بايد از راه گوش كه دهان اوست به او داد، و پس از آنكه نيرو گرفت دهن هاى ديگرى برايش باز مى شود.
دو دهان داريم گويا همچونى
يك دهان پنهانست در لب هاى وى
اگر در تحت تعليم و تربيت افرادى كه وادي ها طى كرده اند و منازل پيموده اند و گردنه ها را پشت سر گذاشته اند قرار بگيريم، يعنى نهال وجود خودمان را به دست باغبان هاى شايسته بدهيم، آنگاه خواهيم ديد كه از كمون اين شجره طيبه الهيه چه ثمراتى به عرصه ظهور و بروز مى رسد.
قدر خود بشناس و مشمر سرسرى
خويش را، كز هر چه گويم برترى
آن كه دست قدرتش خاكت سرشت
حرف حكمت بر دل پاكت نوشت