بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
سپاس و ستايش ذو الجلال و الإكرام را كه آدم را يگانه نگارخانه حسن صورت خود آفريده است، و قرآن دلآرا را جلاى جان و روان وى نهاده است.
درود و نيايش بر فرستادگانش بويژه بر ختم آنان محمّد مصطفى و دودمانش كه از جمال نفس مكتفى خود، سرخيل خوبانند؛ و از كمال عقل مستفاد خود، قافله سالار آدميان و انسان العين عين انسانند؛ و هم بر همه كسانى كه همراه و پيرو آنند.
و بعد همى گويد بنده اميدوار به خداى متعالى حسن حسنزاده آملى كه اين دفتر معانى به نام «گنجينه گوهر روان» آكنده از برهان تجرّد گوهر روان است كه به ساليانى دراز در اثناى تدريس معارف از نوشتههاى پيشينيان يافتهايم، و در آن به رشته نظم و نضد خاص گرد آورده ايم، و بسى غرر و درر و غوالى لآلى بر آن افزودهايم، و بر يك مقدمه و چهار فصل و يك خاتمه، خاتمه داده ايم، و بر جمعى از نفوس شيّقه و شيفته به كمال در آمل مازندران كه از دوستان صاحبدل و فاضل اين راجى به رحمت بارى تعالى اند تدريس و القاء و املاء كرده ايم.
ستايش خداى يكتا را كه بهترين و نيكوترين اسماء از آن اوست , و متكلم به كلمات غير متناهى بودن در شان اوست . درود فراوان بيكران بر برگزيدگانش كه نامهاى بزرگ اويند , بويژه بر بزرگترين ايشان كه احمد و محمد و محمود است , و بر آل او كه خزائن حكم اسماء و صفات ربوبى اند , و بر همه پيروان رستگار و بزرگوار آنان كه از حروف عاليات الهى اند . و بعد نقطه اى از كتاب تكوين , و نكته اى از دفتر تدوين : حسن حسن زاده آملى , همى گويد كه اين رساله به عدد درهاى بهشت در هشت باب از توقيفيت اسماى آلهى سخن مى گويد . آن را در تابستان هزار و سيصد و پنجاه و سه هجرى شمسى در آمل كه با جمعى پريشان حلقه ذكر و جلسه انس و محفل درس و معقل قدس داشته بود , روزانه تصنيف و شبانه تدريس مى كرد . و اينك كه زمستان هزار و سيصد و شصت و نه هجرى شمسى است به شيوه اى كه در پيش روى خواننده گرامى است تنظيم و كراسه اى به عنوان يادنامه جاويد به حضور والاى شهيد سعيد فاضل بسيار گرانقدر رشيد سيد حسن شاهچراغى دامغانى رحمة الله عليه تقديم مى دارد .
اميد است كه مورد پسند ارباب بينش و اصحاب دانش واقع افتد , و نگارنده را اثرى پايدار به يادگار بماند .