حقيقت امر اين است كه حديث مذكور و نظاير آن براى بيان عظمت سعه وجودى انسان و شرح صدر او است كه آخذ و حامل قرآن است و اينكه انسان بالفعل همان قرآن و عرفان و برهان است .....
مراد از ((يك ليلة القدر)) وجود ذيجود فاطمه زهرا، حقيقت ام الكتاب است كه از او يازده قرآن ناطق و حجة الله نازل شده است ؛ لذا حضرت زجاجة الوحى و ثمرة النبوة ، فاطمة العارفة بالاشياء را ((اءم الائمه )) ناميده اند.....
بيش از يك سال در روايات ليلة القدر زحمت كشيدم و آنها را از جوامع روايى فريقين جمع آورى كرده ام، و در فهم آنها بسيار فكر نموده ام، ولى آن نكته كه اصل بود ناگفته بماند و مشكل حل نشده بود؛ ...
آنها عبارتند از: 1- طبع 2- نفس 3- قلب 4- روح 5- سرّ 6- خفىّ 7- اخفى....
در جوامع روایی از وسایط فیض الهی روایات بسیار نقل شده ....
کلمه يونسيه را با حكمت نفسيه از اين رو مقارن كرده است كه نفس را با يونس عليه السلام شباهت ها است:
الهى نامه , كلماتى چند است كه از سنوات هزار و سيصد و نود و چهار هجرى بقلم اين كمترين حسن حسن زاده آملى , به اقتضاى تبدل بال و تحول حال , به رشته نوشته در آمده است , لذا در تلقى آن تثبت لازم است كه در واقع تناقى , منتفى است . طبعم بطبع آن راغب نبود كه نشر آن را چه سود , جز اين كه با تصويب و ابرام اصدقاء فاضل مركز نشر فرهنگى رجاء زادهم الله تعالى رجاء . از ساحت قدس قرآن مجيد بصورت استخاره استجازه نموده ام ,.....
الهى ! قرآن و انسان و عرفان و برهان يكى اند...
الهى ! از نماز و روزه ام توبه كردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه اين نااهل را بپذير!
الهى آدم شب كور كجا و عبد شكور كجا؟ كه شب كور شكور نباشد.
الهى ماه مبارك ( 1390 هق ) را حرام كردم كه نه قدر روزه را دانستم و نه قدر قدر را , نه قرآن خواندم و نه سحر داشتم و نه سهر, در ليلة الجوائز جز شرمسارى چه مى برم خوشا بحال صائم كه ....
الهى در اين شب دوشنبه سلخ شهر الله المبارك هزار و سيصد و نود هجرى قمرى....
الهى حسن غبطه حال عقرب مى خورد كه عقرب كجا و حسن كجا آن رو به مشرق دارد و اين مغربى است , آنرا قلب روشن است
الهى يا قابض و يا باسط! جزر و بحر مد را در پى دارد و محاق قمر بدر را و ادبار فلك و عقل اقبال را وقوس نزول صعود را، قلب حسن در قبض است و اميدوار بسط است....
مـتـكـلمـان در اين كه آيا هنگامى كه مكلف از گناهى توبه كند ليك پس از مدتى آن را به خـاطـر آورد، بـايـد دوبـاره تـوبـه كـنـد يا خير، در اختلاف افتاده اند. در اين باره ، محقق طـوسـى مـى فـرمـايـد: و در وجـوب تـجـديـد (تـوبـه ) نـيـز اشكال است ....
پـس تـوبـه -بـراى دفـع ضـرر- و نـيـز پـشـيـمـانـى بـر انـجـام هـر فـعـل قـبـيـح يـا اخلال به واجب، لازم و واجب است، و از آنچه گفته شد -چنانكه پيداست- وجوب فورى بودن توبه نيز استفاده مى گردد.
ايـن كـه گـفـتـيـم: و نـيـز پـشـيـمـانـى بـر انـجـام هـر فـعـل قـبـيـح بـراى آن اسـت كـه گـنـاهـان صـغـيـره را نـيـز شـامـل شـود؛ زيـرا ...