امير المومنين (عليه السلام ) فرمود: ما اقبح بالانسان باطنا عليلا و ظاهرا جميلا.....
حركت در صورتى محسوس مى شود كه انسان يك مبدا ثابتى داشته باشد و چيز ديگر را باو مقايسه كند و اگر ديد اوضاع آنها نسبت به هم فرق مى كند حركت را مشاهده مى كند..........
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: (( اگر پرده برداشته شود و شما آن سوى را ببينيد، خواهيد ديد كه اكثر مردم به علت تسويف ، مبتلاى به كيفر اعمال بد اينجاى خودشان شده اند. )).........
آيات قرآن چندتاست ؟ يك وقت شما ظاهر قرآن را مى فرماييد ....
(( امير المومنين (عليه السلام ) فرمود:
الا انه ليس لانفسكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها الا بها.........
منطق انسان بیدار این است که《 ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین.》 همانا نماز و سکنات و حیات و ممات من برای الله پروردگار جهانیان است.....
انسان وقتی جناب علامه طباطبائی را زیارت می کرد، به یاد این حدیث شریف می افتاد.........
استاد علامه حسن زاده آملی:
یکی از آدابی که اجابت دعا را تضمین می کند، درود فرستادن بر پیامبر و اهل بیت اوست؛ چنانکه در قرآن میفرماید:
امام صادق عليه السلام ارسطو را به بزرگى ياد فرموده است بدين جهت كه ارسطو مردم را از برهان وحدت صنع به وحدت صانع دلالت كرده است...
عامه مردم هر انتقال نفس را اگر چه از صورتى جزئى به صورتى جزئى ديگر باشد , و انتقال نيز به هرنحوى بود,فكرگويند.مثلا شخصى را كه باخيالات خودمحشورست گويند درفكرفرورفته است......
وحدت عالم دال بر وحدت مبدا آن است . لو كان فيهما آلهة اءلا الله لفسدتا ( انبياء 23 ) وحدت صنع چنان بر نظام هستى حاكم است كه ديده توحيد به اندازه يك ميكرون خلل و خلاف در آن نمى بيند . به فرموده قرآن كريم ...........
گروهى از پيشينيان منكر قصد و تدبير شدند در مخلوقات , و پنداشتند هر چيز به عرض و اتفاق پديد آمده است , و از حجتها كه آورده اند اين آفات و آسيبهاست كه بر خلاف متعارف و عادت پديد مى آيد مانند انسان ناقص الخلقه , يا آن كه انگشتى افزون دارد , يا خلقى زشت و سهمگين بر خلاف معتاد , و دليل آن شمردند كه هستى اشياء بعمد و اندازه نيست بلكه بالعرض است هر چه پيش آيد .....
فن برهان چه لم آن , و چه ان آن , قلب علم منطق و روح آن است . و برهان لنفسه دليل است . و دليل در دليل بودنش دليل نمى خواهد كه
صاحب فتوحات مكيه در آخر باب دوازدهم آن در بيان كريمه و ان من شيئى الا يسبح بحمده (اسراء44) میفرمايد:((و نحن زدنا مع الايمان بالاخبار الكشف))صاحب اسفار در فصل شانزدهم موقف هشتم الهيات آن در بيان همين آيه مى فرمايد : ((و نحن بحمدالله عرفنا ذلك بالبرهان و الايمان جميعا)) فتوحات مكيه ص 345ج 2 ط اخير مصر و اسفارج 3 ص 139 ط 1.............
آن كه صدر المتالهين در دامن گفتار بالا فرمود سخنى سخت استوار است , و آن را در نزد آن كس كه وادى تحقيق را سپرى كرده است قدر و قيمت بسيار است . و گراميتر از آن اين كه افاده فرموده :
((مبادا به بينش كوتاهت گمان برى كه مقاصد و اصطلاحات و كلمات مرموز اكابر اهل عرفان , خالى از برهان و از قبيل گزافهاى تخمينى و تخيلات شعرى است , اين اكابر بيرون از چنين پندارند .......
اينك بر سر آنم كه به مناسبت رويداد سخن , حكايتى از حالت ديرين خويش پيش كشم , شايد كه برخى را سودمند افتد , و مايه آگاهى و هشيارى خواننده اى گردد , و آن اين كه :
توفيق نيل به اعتلاى فهم خطاب محمدى ( ص ) بدون ادراك حقايق زبر حكمت متعاليه و صحف عرفانيه به برهان واقعى صورت پذير نيست , مگر كسى كه داراى نفس مكتفى باشد كه من عندالله مؤيد به نفس قدسى است ....
در تاريخ ابن خلكان و در نامه دانشوران ناصرى در ترجمه شيخ بزرگوار بو على سينا آورده اند كه هر گاه مساله اى از مسائل منطقيه و غيرها بر وى مشكل آمدى با طهارت به جامع بزرگ رفتى و استغاثه كردى و حل آن مساله را درخواست نمودى ,.....
نگارنده به هر انسان ورزيده به فكر برهانى , و شايسته به خطاب عقلانى ارائه مى دهد كه حكمت متعالى و صحف عرفانى تفسير انفسى منطق وحى الهى اعنى كشف اتم محمدى اند . بيانگر اسرار روايات و رموز آيات فن شريف برهان است , اعنى كه همه مبرهن به براهين واقعى اند....
مبناى مدينه فاضله و پيشرفت عقل و هشدارى بشر به احتجاج و استدلال و به كار بردن ميزان قويم برهان است . جامعه بشرى با برهان و استدلال به سوى كمال ارتقاء مى يابد ....