عامه مردم هر انتقال نفس را اگر چه از صورتى جزئى به صورتى جزئى ديگر باشد , و انتقال نيز به هرنحوى بود,فكرگويند.مثلا شخصى را كه باخيالات خودمحشورست گويند درفكرفرورفته است......
وحدت عالم دال بر وحدت مبدا آن است . لو كان فيهما آلهة اءلا الله لفسدتا ( انبياء 23 ) وحدت صنع چنان بر نظام هستى حاكم است كه ديده توحيد به اندازه يك ميكرون خلل و خلاف در آن نمى بيند . به فرموده قرآن كريم ...........
گروهى از پيشينيان منكر قصد و تدبير شدند در مخلوقات , و پنداشتند هر چيز به عرض و اتفاق پديد آمده است , و از حجتها كه آورده اند اين آفات و آسيبهاست كه بر خلاف متعارف و عادت پديد مى آيد مانند انسان ناقص الخلقه , يا آن كه انگشتى افزون دارد , يا خلقى زشت و سهمگين بر خلاف معتاد , و دليل آن شمردند كه هستى اشياء بعمد و اندازه نيست بلكه بالعرض است هر چه پيش آيد .....
فن برهان چه لم آن , و چه ان آن , قلب علم منطق و روح آن است . و برهان لنفسه دليل است . و دليل در دليل بودنش دليل نمى خواهد كه
صاحب فتوحات مكيه در آخر باب دوازدهم آن در بيان كريمه و ان من شيئى الا يسبح بحمده (اسراء44) میفرمايد:((و نحن زدنا مع الايمان بالاخبار الكشف))صاحب اسفار در فصل شانزدهم موقف هشتم الهيات آن در بيان همين آيه مى فرمايد : ((و نحن بحمدالله عرفنا ذلك بالبرهان و الايمان جميعا)) فتوحات مكيه ص 345ج 2 ط اخير مصر و اسفارج 3 ص 139 ط 1.............
آن كه صدر المتالهين در دامن گفتار بالا فرمود سخنى سخت استوار است , و آن را در نزد آن كس كه وادى تحقيق را سپرى كرده است قدر و قيمت بسيار است . و گراميتر از آن اين كه افاده فرموده :
((مبادا به بينش كوتاهت گمان برى كه مقاصد و اصطلاحات و كلمات مرموز اكابر اهل عرفان , خالى از برهان و از قبيل گزافهاى تخمينى و تخيلات شعرى است , اين اكابر بيرون از چنين پندارند .......
اينك بر سر آنم كه به مناسبت رويداد سخن , حكايتى از حالت ديرين خويش پيش كشم , شايد كه برخى را سودمند افتد , و مايه آگاهى و هشيارى خواننده اى گردد , و آن اين كه :
توفيق نيل به اعتلاى فهم خطاب محمدى ( ص ) بدون ادراك حقايق زبر حكمت متعاليه و صحف عرفانيه به برهان واقعى صورت پذير نيست , مگر كسى كه داراى نفس مكتفى باشد كه من عندالله مؤيد به نفس قدسى است ....
در تاريخ ابن خلكان و در نامه دانشوران ناصرى در ترجمه شيخ بزرگوار بو على سينا آورده اند كه هر گاه مساله اى از مسائل منطقيه و غيرها بر وى مشكل آمدى با طهارت به جامع بزرگ رفتى و استغاثه كردى و حل آن مساله را درخواست نمودى ,.....
نگارنده به هر انسان ورزيده به فكر برهانى , و شايسته به خطاب عقلانى ارائه مى دهد كه حكمت متعالى و صحف عرفانى تفسير انفسى منطق وحى الهى اعنى كشف اتم محمدى اند . بيانگر اسرار روايات و رموز آيات فن شريف برهان است , اعنى كه همه مبرهن به براهين واقعى اند....
مبناى مدينه فاضله و پيشرفت عقل و هشدارى بشر به احتجاج و استدلال و به كار بردن ميزان قويم برهان است . جامعه بشرى با برهان و استدلال به سوى كمال ارتقاء مى يابد ....
نقل واقعه اى از آقا ميرزا محمد رضا قمشه اى و آقا ميرزا هاشم اشكورى جناب استاد ما حكيم متاله و عارف متبحر علامه آقا محمد حسين فاضل تونى , رضوان الله عليه , كه نيز از اعاظم تلامذه آقا ميرزا هاشم اشكورى بود.......
آن كه ميان قرآن و عرفان و برهان جدايى پندارد بايد بدو آن گفت كه ملاى رومى در مثنوى گفته است :
آن عارف بالله گفته است كه ما علاوه بر ايمان به فرموده شرع , به حسب كشف نيز جميع اشياء را حى ناطق يافته ايم , و اين حكيم متاله گفته است كه ما........
میر عماد حسنى در فصل اول رساله اش به نام آداب المشق در بیان صفات کاتب فرمود:
داب صدرالمتالهين در اسفار اين است كه در فاتحه هر مساله به ممشاى قوم در مسير فلسفه رائج مشى مى كند، و در خاتمه از آنها فاصله مى گيرد كه اولئك ينادون من مكان بعيد، و در پى تحقيق نكات دقيق عرشى عرشيان برمى آيد، لذا ..........
نمط سوم اشارات و نفس شفاء در معرفت فكرى و نظرى نفس است يعنى در معرفت نفس است از طريق فكر و نظر و همچنين نمط هاى هفتم و هشتم و نهم و دهم در تجريد و در بهجت و سرور نفس و در مقامات عارفان و اسرار آيات غريبه صادره از آنان به طريق فكر و نظر است. و نفس اسفار در معرفت نفس از افق اعلاى حكمت متعاليه است و فصوص الحكم و فتوحات در معرفت شهودى نفس از مجلاى كشف در سير و سلوك انفسىاست. پنج نمط فوقشريفترين و شيرين ترين نمطهاى اشاراتند و به خصوص در نمط چهارم آن در مقامات عارفين به اسلوب بحث نظرى داد سخن داده است......
بسم الله الرحمن الرحیم
علم الهدی سید مرتضی ( رضوان الله تعالی علیه ) در امر عصمت کتابی بنام « تنزیه الانبیاء » نوشته است. و جناب خواجه طوسی ( قدس سره ) در مساله ثالثه مقصد رابع « تجریدالاعتقاد » فرموده است :
حضرت اقا يكي از خاطرات زماني را كه به استخراج تقويم مشغول بوده است را چنين نقل مي كند :
به فرموده خداى متعالى: لَهُم ما یَشاؤون فیها.(در بهشت) براى آنان هر چه بخواهند حاضر است این آیه و آیات مشابه دلالت مىکند که خواستههاى نفس در عالم آخرت به انشاء (ایجاد) اوست بلکه همه لذّتها و رنجهاى او در آن عالَم از مقوله فعلاند نه اِنفعال.
لذّتهاى دنیوى همه از قبیل انفعالاند یعنى از خارج بر نفس وارد مىشوند و در وى اثر مىکنند به خلاف لذتهاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاء نفساند. در روایت آمده است که فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا برآنان وارد شوند و بالاترین سلطنتها همین است که اهل بهشت هر چه اراده کننده بشود......